jangle

/ˈdʒæŋɡl̩//ˈdʒæŋɡl̩/

معنی: غوغا، بحی، داد و بیداد، جنجال، قیل و قال، غوغا کردن، جنجال کردن، داد و بیداد کردن
معانی دیگر: (با سر و صدا بحث و دعوا کردن) داد و هوار کردن، مرافعه کردن، جیغ ویغ کردن، (صدای ناهنجار کردن مثلا صدای چند ناقوس ناهماهنگ) صدای گوشخراش راه انداختن، دلنگ و دلنگ کردن، صدای ناهنجار ایجاد کردن، جلینگ جلینگ کردن، (با صدای خشن و ناموزون گفتن یا خواندن) صدای شکسته، با صدای خشن گفتن، (به ویژه اعصاب) آزردن، رنجه داشتن، (صحبت پر سر و صدا و آزارنده) مشاجره، هیاهو، (صدا) گوشخراش، دلنگ دلنگ

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jangles, jangling, jangled
• : تعریف: to emit a harsh, unmelodious sound, as of chains striking something.
مترادف: clank, jar
مشابه: clang, clangor, clatter
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause to make a harsh, unmelodious, metallic sound.
مترادف: clank
مشابه: clang, clatter

- She jangled the bells.
[ترجمه گوگل] زنگ ها را به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان] زنگ های کلیسا را صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to disturb or upset (one's nerves or composure).
مترادف: disturb, faze, perturb, rattle, upset
مشابه: agitate, disconcert, jar, unsettle
اسم ( noun )
مشتقات: jangler (n.)
• : تعریف: an unmelodious sound, as of chains striking something.
مشابه: clang, clangor, clank, clatter, jar

جمله های نمونه

1. the jangle of a key chain
جرنگ جرنگ دسته کلید

2. to jangle someone's nerves
اعصاب کسی را خرد کردن

3. the shameful jangle of the lady and her servant
مشاجره ی شرم آور خانم و کلفت او

4. The caffeine in coffee can jangle the nerves.
[ترجمه گوگل]کافئین موجود در قهوه می تواند اعصاب را به هم بزند
[ترجمه ترگمان]کافئین در قهوه می تواند اعصاب را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its shrill jangle shattered the intense silence.
[ترجمه گوگل]صدای تند و تیز آن سکوت شدید را در هم شکست
[ترجمه ترگمان]صدای تیز و تیز آن سکوت عمیق را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jangle jangle, the sound of rolling adena.
[ترجمه گوگل]ژانگل جنگل، صدای غلتیدن آدنا
[ترجمه ترگمان]غوغا و غوغا، غوغا و غوغا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The three men jangle over trifles.
[ترجمه گوگل]این سه مرد سر چیزهای بی اهمیت به هم می ریزند
[ترجمه ترگمان]سه نفر سر و صدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And you can hear the chains a - jangle as you about and reach for the other buoy.
[ترجمه گوگل]و شما می توانید صدای زنگ زنجیر را بشنوید و به طرف شناور دیگر برسید
[ترجمه ترگمان]و شما می توانید هر قدر که بخواهید صدای jangle را که در آن شناور است، بشنوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clothes queue up in the wardrobe, an echo to the eye, or a jangle of Euclid.
[ترجمه گوگل]لباس‌ها در کمد لباس‌ها صف می‌کشند، پژواک در چشم، یا ژانل اقلیدس
[ترجمه ترگمان]لباس ها در کمد جا به جا می شوند، انعکاسی به چشم و غیره و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When Mozart played a piano by Stein in 177 it did not jangle, even though there was no check.
[ترجمه گوگل]هنگامی که موتزارت در سال 177 پیانویی از استین می نواخت، حتی با وجود اینکه چکی وجود نداشت، این پیانو به صدا درنیامد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که موتسارت با اشتاین در ۱۷۷ پیانو پیانو نواخت، حتی با وجود اینکه چکی به کار نرفته بود، سر و صدا به صدا در نیامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He pulled on a metal bell handle and heard the bell jangle.
[ترجمه گوگل]او یک دسته زنگ فلزی را کشید و صدای زنگ را شنید
[ترجمه ترگمان]دستگیره فلزی را کشید و صدای jangle را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The renewed slide in the Shanghai Composite Index yesterday has set nerves a - jangle.
[ترجمه گوگل]لغزش مجدد در شاخص ترکیبی شانگهای دیروز اعصاب را به هم ریخته است
[ترجمه ترگمان]اسلاید جدید در شاخص Composite شانگهای دیروز اعصاب را به صدا درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You'd think with all the chronic masturbation he'd be calm, but he's a jangle of nerves.
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید با تمام خودارضایی های مزمن او آرام است، اما او اعصابش به هم ریخته است
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی با تمام استمنا chronic، او آرام خواهد بود، اما مثل دیوانه ها نعره می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the strangled wrangler dangles the mangled spangles on the bangle jangle.
[ترجمه گوگل]هنگامی که مجادله کننده خفه شده، ضایعات ژولیده را روی ژانگل النگو آویزان می کند
[ترجمه ترگمان]وقتی که wrangler در dangles پر از bangle سر و صدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

بهی (اسم)
quarrel, brabble, debate, altercation, discussion, argument, argumentation, controversy, jangle, contestation, polemics

داد و بیداد (اسم)
uproar, riot, squabble, hubbub, broil, bawl, rampage, scrimmage, wrangle, hobble, jangle, free-for-all, vociferance, vociferation

جنجال (اسم)
tumult, pother, hubbub, scuffle, jangle, bobbery, brawl, donnybrook, stramash, garboil

قیل و قال (اسم)
noise, row, fracas, jangle, ruction

غوغا کردن (فعل)
jangle

جنجال کردن (فعل)
brabble, jangle

داد و بیداد کردن (فعل)
bawl, wrangle, hobble, jangle

انگلیسی به انگلیسی

• verbal quarrel; discordant noise; metallic clanging noise; discordance
quarrel verbally; make discordant sound; make metallic sound; get on someone's nerves
if metal objects jangle or if you jangle them, they make a ringing noise by hitting against each other. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. ...the jangle of armour.
if something jangles your nerves, or make your nerves jangle, it makes you feel very nervous or agitated.

پیشنهاد کاربران

این کلمه همانطور که در معانی پیشنهادیِ کاربران عزیز معلوم است ، هم اسم است و هم فعل. آنچه در زیر می آید تعاریف مربوطه، بخصوص تعریف دوم که توسط عزیزان ذکر نشده است همراه با مثال هایی از دیکشنری و یک مثال هم از فیلنامه ی فیلم فارگو است:
...
[مشاهده متن کامل]

Jangle /ˈdʒ�ŋɡəl/ – meaning
( v ) 1. to sound or cause to sound discordantly, harshly, or unpleasantly.
جلینگ جلینگ کردن؛ ایجاد صدایی ناسازگار، خشن یا ناخوشایند کردن
Example 1: 👇
The telephone jangled.
تلفن با صدایی ناخوشایند زنگ زد.
Example2: 👇
The children laugh and jangle.
بچه ها می خندند و سر و صدای آزاردهنده می کنند.
Example 3: 👇
Wider, we see Marge now wearing a beige police uniform. A patch on one arm says BRAINERD POLICE DEPARTMENT. She wears a heavy belt holding a revolver, walkie - talkie and various other jangling police impedimenta.
* Fargo - Screenplay: Ethan Coen and Joel Coen
در یک فِرِیمِ پهن تر، بیننده، مارج را می بیند که اکنون لباس بژِ پلیس بر تن دارد. نوشته ی روی بازویش دپارتمانِ پلیسِ بریندر را نشان می دهد. او کمربند سنگینی می بندد که یک هفت تیر، واکی تاکی و دیگر چیزهای دست و پا گیر پلیسی مانند دستبند که جرینگ جرینگ می کنند به کمربند وصل هستند تا برای اجرای قانون بکار روند.
* گفتگوی انتخابی: از فیلنامه ی فیلمِ #فارگو#
فیلنامه: ایتان کوئن و جوئل کوئن
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
( v ) 2. to produce a jarring, irritating or unpleasant effect on; set or be set on edge.
ایجاد یک اثر تحریک کننده یا ناخوشایند؛ باعث عصبی کردن کسی شدن؛ اعصاب کسی را بهم ریختن؛ تحریک اعصاب کردن
Example 1: 👇
The accident jangled his nerves.
تصادف اعصابش را بهم ریخت.
Example 2: 👇
The caffeine in coffee can jangle the nerves.
کافئین موجود در قهوه می تواند باعث تحریک اعصاب شود.
Example 3: 👇
The slightest irritation made my nerves jangle, and my head want to explode.
کوچکترین تحریکی من رو عصبی می کرد و سَرَم در حال انفجار بود.
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
( v ) 3. ( archaic ) to argue or quarrel.
داد و هوار کردن؛ داد و بیداد راه انداختن؛ مرافعه کردن؛ مشاجره کردن
Example 1: 👇
The three men jangle over trifles.
این سه مرد سرِ مسائل بی اهمیت به جون هم می افتند ( داد و هوار می کنند ) .
Example 2: 👇
The two parties are still jangling over the timing of the election.
دو حزب همچنان در مورد زمان برگزاری انتخابات با هم مشاجره می کنند.
Example 3: 👇
We jangle over word choice, punctuation, and which is the fastest keyboard shortcut.
ما در مورد انتخاب کلمه، علائم نگارشی، و اینکه سریعترین میانبر صفحه کلید چیست، داد و بیداد راه می اندازیم.
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
( n ) 4. a harsh, unpleasant ringing noise.
غوغا؛ داد و بیداد؛ جنجال؛ قیل و قال؛ هیاهو؛ صدای جرینگ جرینگ؛ صدای گوش خراش؛ صدای ناخوشایند مانند زنگ تیز
Example 1: 👇
The shrill jangle of the doorbell made me jump.
صدای گوش خراش زنگِ در باعث شد از جا بپرم.
Example 2: 👇
Suddenly, the telephone rang, and its jangle seemed to hold a note of urgency.
ناگهان تلفن زنگ خورد و به نظر می رسید که زنگ تیز و ناخوشایندش یک امرِ فوری در خود دارد.
Example 3: 👇
Its shrill jangle shattered the intense silence.
صدای تند و تیز آن، سکوت عمیق را در هم شکست.

jangle
منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/jangle
بیشتر واسه صدای برخوردن کلید باهم کاربرد داره
جنگ کردن، دعوا کردن، جنگیدن
صدای جیرینگ جیرینگ ( مانند صدای خوردن دو چیز فلزی به هم ) بگونه ی فعل هم بکار میرود

بپرس