jampacked

/ˌdʒæmˈpækt//ˌdʒæmˈpækt/

(امریکا-عامیانه) کاملا پر، مملو، چپیده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: packed very tightly; crammed.

- a jam-packed theater
[ترجمه گوگل] یک تئاتر پرجمعیت
[ترجمه ترگمان] یک تئاتر مملو از مربا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His room was jam-packed with fruit, flowers, gifts etc.
[ترجمه گوگل]اتاق او مملو از میوه، گل، هدایا و غیره بود
[ترجمه ترگمان]اتاق او مملو از میوه، گل، هدیه و غیره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The place was jam-packed with tourists.
[ترجمه گوگل]مکان مملو از گردشگران بود
[ترجمه ترگمان]این مکان مملو از توریست ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The streets were jam-packed with tourists.
[ترجمه گوگل]خیابان ها مملو از گردشگران بود
[ترجمه ترگمان]خیابان ها مملو از توریست ها بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The train was jam-packed with commuters.
[ترجمه گوگل]قطار مملو از مسافران بود
[ترجمه ترگمان]قطار پر از commuters بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gloria's closet is jam-packed with designer clothes.
[ترجمه گوگل]کمد گلوریا مملو از لباس های طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]کمد \"گلوریا\" پر از لباس های طراح لباس - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Communications were no doubt temporarily dislocated: our jam-packed train had been halted during the night owing to an air raid in the region.
[ترجمه گوگل]بدون شک ارتباطات موقتاً از کار افتاده بود: قطار پر از پارازیت ما در طول شب به دلیل حمله هوایی در منطقه متوقف شده بود
[ترجمه ترگمان]ارتباطات بدون تردید به طور موقت از جا دررفته بودند: قطار شلوغ ما در طول شب به علت حمله هوایی در منطقه متوقف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fourth and fifth were already jam-packed, people standing in the aisles, body to body.
[ترجمه گوگل]نفر چهارم و پنجم از قبل پر از جام بودند، مردم در راهروها ایستاده بودند، بدن به تن
[ترجمه ترگمان]چهارم و پنجم قبلا مملو از جمعیت بودند، افرادی که در راهرو ایستاده بودند و بدن به تن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, all the cars were already jam-packed and had skis strapped in every imaginable position.
[ترجمه گوگل]با این حال، همه ماشین‌ها از قبل پر شده بودند و اسکی‌ها در هر موقعیت قابل تصوری بسته شده بودند
[ترجمه ترگمان]با این حال همه اتومبیل ها قبلا بسته بندی شده بودند و لوازم اسکی در هر موقعیت قابل تصوری بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Vacationists jam-packed the train.
[ترجمه گوگل]مسافران تعطیلات قطار را پر کرده بودند
[ترجمه ترگمان] قطار پر از مربا - قطار رو پر کرد -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As with all Dizzy games, Crystal Kingdom is jam-packed with perplexing puzzles to solve.
[ترجمه گوگل]مانند تمام بازی‌های دیزی، کریستال کینگدام مملو از پازل‌های گیج‌کننده برای حل است
[ترجمه ترگمان]در تمامی این بازی ها، کریستال Kingdom مملو از معماهای گیج کننده ای است که باید حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This town, is a bustling holiday resort with a large, busy harbour and a jam-packed beach.
[ترجمه گوگل]این شهر، یک استراحتگاه پرجنب‌وجوش برای تعطیلات با بندری بزرگ و شلوغ و ساحلی مملو از مربا است
[ترجمه ترگمان]این شهر، محل شلوغ تعطیلات با یک لنگرگاه شلوغ، شلوغ و ساحل پر از مربا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We leave the boma which is jam-packed, seething with cattle.
[ترجمه گوگل]بوما را ترک می کنیم که پر از مربا است و از گاو می جوشد
[ترجمه ترگمان]the را رها می کنیم که پر از گله گاو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I got to the chemist five minutes before closing time and the place was jam-packed with the elderly and respectable.
[ترجمه گوگل]پنج دقیقه قبل از تعطیلی به شیمیدان رسیدم و مکان مملو از افراد مسن و محترم بود
[ترجمه ترگمان]پنج دقیقه قبل از تعطیل کردن زمان به داروخانه رفتم و محل را با افراد مسن و محترم تقسیم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The hall was jampacked with people.
[ترجمه گوگل]سالن مملو از جمعیت بود
[ترجمه ترگمان]سرسرا پر از جمعیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• jammed, fully crowded
a place that is jam-packed is so full of people or things that there is no room for any more; an informal word.

پیشنهاد کاربران

شدیدا شلوغ، بسیار فشرده، حداکثر ظرفیت
سرم شلوغ است و بیزی هستم.
My schedule is packed/jam packed
پُر، مملو
crowded
packed
jammed
dense
شلوغ، بسیار شلوغ
فشرده
خیلی شلوغ
خرتوخر
پُرازدحام
شلوغ پلوغ
خیلی شلوغ /hustle and bustle
شلوغ . . . crowded
شلوغ پلوغ
پر ازدحام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس