I'm so jammed upخیلی سرم شلوغه . . مشغله کاری زیادی دارمI'm very busyهچل انداختنگیر کردن، گیر انداختنتوقف یا حرکت کند ( به خاطر مانع، اضافه بار، خرابی، ناکارامدی، . . . )+ عکس و لینک