jam in

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
• چپاندن / به زور جا دادن
• فرو کردن چیزی در جایی کوچک
- - -
## 🔸 تعریف ها:
1. ** ( فیزیکی – اصلی ) :** چیزی را با فشار یا زور در فضایی کوچک جا دادن.
- مثال: He jammed the books in his bag.
...
[مشاهده متن کامل]

کتاب ها را به زور در کیفش چپاند.
2. ** ( گیر کردن – جسمی ) :** چیزی در جایی گیر کند چون با فشار وارد شده.
- مثال: The drawer jammed in the cabinet.
کشو در کابینت گیر کرد.
3. ** ( محاوره ای – اجتماعی ) :** وارد کردن یا اضافه کردن چیزی به یک موقعیت یا برنامه، حتی اگر جا یا وقت کافی نباشد.
- مثال: We tried to jam in one more meeting before lunch.
سعی کردیم یک جلسه ی دیگر را قبل از ناهار جا بدهیم.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
stuff in – cram in – squeeze in – shove in – force in
- - -
## 🔸 مثال ها:
• He jammed in all the clothes into the suitcase.
او همه ی لباس ها را به زور در چمدان چپاند.
• We jammed in three appointments this morning.
ما صبح سه قرار ملاقات را زورکی جا دادیم.
• The car jammed in the narrow street.
ماشین در خیابان باریک گیر کرد.