jag

/dʒæɡ//dʒæɡ/

معنی: خار، نوک، دندانه، کنگره، بریدگی، برامدگی تیز، سیخونک، کنگره دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن، دندانه دار کردن
معانی دیگر: مخفف: قاضی عسکر کل، (به طور ناصاف یا گوشه دار بریدن مثلا پارچه یا چوب را) ناصاف بریدن، کج و کوله بریدن، مضرس کردن، گوشه دار بریدن، (هر برآمدگی تیز و دندان مانند) تیزی، تیز گوشه، (قدیمی) بریدگی اره مانند (مثلا بریدگی گوشه دار پارچه)، دوران فعالیت شدید، عمل شدید و بلا اراده، (محلی - به ویژه در مورد هیزم یا کاه و غیره) بار کوچک، بارچه، مقدار کم، (خودمانی) مستی، کیفوری، نشئه، مشروبخوری مفرط، سیخ‹ک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a sharply pointed projection; barb or tooth.
مشابه: angle, snag

- I cut myself on a jag sticking out of that old fence.
[ترجمه جوبرک] من با برآمدگی تیز بیرون زده از حصار قدیمی زخمی شدم
|
[ترجمه گوگل] من خودم را بر روی دندانه ای که از آن حصار قدیمی بیرون زده بود، بریدم
[ترجمه ترگمان] خودم را از آن نرده قدیمی جدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jags, jagging, jagged
(1) تعریف: to cut raggedly or unevenly.

(2) تعریف: to cut in teeth, notches, or jags.
اسم ( noun )
• : تعریف: a period of excessive indulgence; binge.
مشابه: binge

- He and his friends went off on a drinking jag last night.
[ترجمه گوگل] او و دوستانش دیشب به یک آبخوری رفتند
[ترجمه ترگمان] اون و دوستاش دیشب رفته بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a crying jag
(مدت) گریه ی بی اختیار

2. blunt scissors jag the material
قیچی کند پارچه را بریده بریده می کند.

3. They are on a jag, buying everything that they like in the store.
[ترجمه گوگل]آنها در حال خریدن هر چیزی که دوست دارند در فروشگاه هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال خرید و فروش هر چیزی هستند که دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For my bank balance, the Jag gets the vote.
[ترجمه گوگل]برای موجودی بانک من، Jag رای می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]برای حساب بانکی ام، Jag رای می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Peter's red Jag was parked by the kerb across the street from the boarding house.
[ترجمه گوگل]جگ قرمز پیتر در کنار خیابان روبروی پانسیون پارک شده بود
[ترجمه ترگمان]اتومبیل قرمز پیتر در خیابان کنار خیابان که از پانسیون رها شده بود پارک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He clutched a jag of the rock.
[ترجمه گوگل]او دندانه ای از سنگ را چنگ زد
[ترجمه ترگمان]تکه سنگ را چنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A neighbor of mine went on an eating jag and gained twenty pounds in two weeks.
[ترجمه گوگل]یکی از همسایه‌های من به غذا خوردن رفت و در عرض دو هفته بیست پوند اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از همسایگان من مشغول خوردن بود و در دو هفته بیست پوند به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tip money for the guy who washes my Jag.
[ترجمه گوگل]انعام برای مردی که جگ من را می‌شوید
[ترجمه ترگمان]برای کسی که Jag را می شوید پول توصیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This stuff has no jag at all.
[ترجمه گوگل]این چیزها اصلاً دندانه ندارند
[ترجمه ترگمان] این خرت و پرت ها بدرد نمیخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wasn't in the mood to go on a real crying jag.
[ترجمه گوگل]حال و حوصله این را نداشتم که بروم روی یک جک گریه واقعی
[ترجمه ترگمان]من اصلا حوصله ندارم گریه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You know, Scarlett, I think you're on the verge of a crying jag.
[ترجمه گوگل]می دونی اسکارلت، فکر می کنم در آستانه گریه کردن هستی
[ترجمه ترگمان]می دونی اسکار لت، من فکر می کنم تو در شرف of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Last month Cole told Mobile News that he hoped Get Connected would be the biggest independent retailer in the UK by the end of the year, surpassing JAG.
[ترجمه گوگل]ماه گذشته کول به موبایل نیوز گفت که امیدوار است Get Connected تا پایان سال به بزرگترین خرده‌فروش مستقل در بریتانیا تبدیل شود و از JAG پیشی بگیرد
[ترجمه ترگمان]ماه گذشته کول به نیوز همراه گفت امیدوار است این کار بزرگ ترین خرده فروش مستقل در بریتانیا تا پایان سال باشد که از jag پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خار (اسم)
fluke, prickle, acicula, thorn, bur, thistle, bramble, quill, goad, prick, sting, barb, jag, teasel, teazle

نوک (اسم)
end, bill, point, top, head, tip, peak, summit, horn, apex, beak, vertex, barb, ascender, neb, knap, jag, fastigium, ridge, nib

دندانه (اسم)
tine, peg, leaf, dent, cog, nick, cam, tooth, indentation, serration, jag, denticle

کنگره (اسم)
congress, indentation, jag, knurl

بریدگی (اسم)
cut, rift, gash, notch, slit, jag, kerf, scission

برامدگی تیز (اسم)
jag

سیخونک (اسم)
prick, poker, jag

کنگره دار کردن (فعل)
mill, jag, knurl

چاک زدن (فعل)
jag, rend

ناهموار بریدن (فعل)
jag

دندانه دار کردن (فعل)
rack, indenture, cog, tooth, chine, indent, jag

تخصصی

[ریاضیات] دندانه دار کردن، دندانه، بریدگی

انگلیسی به انگلیسی

• sharp protruding part on an edge or surface; binge, spree; intoxicated state
make jagged or uneven, form sharp protruding parts

پیشنهاد کاربران

بپرس