اسم ( noun )
• : تعریف: a sharply pointed projection; barb or tooth.
• مشابه: angle, snag
• مشابه: angle, snag
- I cut myself on a jag sticking out of that old fence.
[ترجمه جوبرک] من با برآمدگی تیز بیرون زده از حصار قدیمی زخمی شدم|
[ترجمه گوگل] من خودم را بر روی دندانه ای که از آن حصار قدیمی بیرون زده بود، بریدم[ترجمه ترگمان] خودم را از آن نرده قدیمی جدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jags, jagging, jagged
حالات: jags, jagging, jagged
• (1) تعریف: to cut raggedly or unevenly.
• (2) تعریف: to cut in teeth, notches, or jags.
اسم ( noun )
• : تعریف: a period of excessive indulgence; binge.
• مشابه: binge
• مشابه: binge
- He and his friends went off on a drinking jag last night.
[ترجمه گوگل] او و دوستانش دیشب به یک آبخوری رفتند
[ترجمه ترگمان] اون و دوستاش دیشب رفته بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون و دوستاش دیشب رفته بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید