🔸 معادل فارسی:
فرو کردن ضربه ای / تزریق کردن / وارد کردن ناگهانی
در زبان محاوره ای:
یه ضربه زد، یه چیزی رو فرو کرد، یه تزریق کرد
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( فیزیکی – حرکتی ) :**
فرو کردن چیزی ( مثل دست، سوزن، یا ابزار ) به صورت سریع و ناگهانی درون چیزی
مثال: He jabbed the key in the lock and turned it.
کلید رو با ضربه توی قفل فرو کرد و چرخوند.
2. ** ( پزشکی – تزریقی ) :**
تزریق کردن دارو یا واکسن به بدن، معمولاً با حرکت سریع
مثال: The nurse jabbed the needle in and gave the shot.
پرستار سوزن رو فرو کرد و واکسن رو تزریق کرد.
3. ** ( استعاری – گفتاری یا احساسی ) :**
وارد کردن نظر یا انتقاد به صورت ناگهانی یا تند
مثال: She jabbed in a sarcastic remark during the debate.
یه جمله ی طعنه آمیز رو وسط مناظره قاطی کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
poke in – thrust in – inject – stab in – stick in
فرو کردن ضربه ای / تزریق کردن / وارد کردن ناگهانی
در زبان محاوره ای:
یه ضربه زد، یه چیزی رو فرو کرد، یه تزریق کرد
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( فیزیکی – حرکتی ) :**
فرو کردن چیزی ( مثل دست، سوزن، یا ابزار ) به صورت سریع و ناگهانی درون چیزی
مثال: He jabbed the key in the lock and turned it.
کلید رو با ضربه توی قفل فرو کرد و چرخوند.
2. ** ( پزشکی – تزریقی ) :**
تزریق کردن دارو یا واکسن به بدن، معمولاً با حرکت سریع
مثال: The nurse jabbed the needle in and gave the shot.
پرستار سوزن رو فرو کرد و واکسن رو تزریق کرد.
3. ** ( استعاری – گفتاری یا احساسی ) :**
وارد کردن نظر یا انتقاد به صورت ناگهانی یا تند
مثال: She jabbed in a sarcastic remark during the debate.
یه جمله ی طعنه آمیز رو وسط مناظره قاطی کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها: