معنی: مشت، ضربت با چیز تیز، ضربت با مشت، ضربت ناگهانی زدن، ضربت زدن، سوراخ کردن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدنمعانی دیگر: (با چیز تیزی مانند دشنه یا میله ی سر تیز) فرو کردن، سیخونک زدن، (به ویژه در مشت زنی) ضربه ی تند و کوتاه زدن، تندکوبه زدن، (با:out) فرو کردن و درآوردن، ضربه ی تند و مستقیم، سکه، خرد کردن، سی زدن، سورا کردن
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: jabs, jabbing, jabbed
• (1)تعریف: to prod or poke, esp. with a pointed object. • مترادف: goad, poke, prod • مشابه: elbow, goose, nudge
• (2)تعریف: to strike abruptly and with a short movement of the arm or a weapon. • مترادف: clip, punch • مشابه: hit, poke, sock, swipe
- The boxer jabbed his opponent.
[ترجمه گوگل] بوکسور به حریف ضربه زد [ترجمه ترگمان] مشت زن به حریف خود ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She jabbed at me with a knife.
[ترجمه گوگل] او با چاقو به من ضربه زد [ترجمه ترگمان] با چاقو به من ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: jabbingly (adv.)
• : تعریف: the act or an instance of jabbing; poke or short punch. • مترادف: blow, dig, poke, punch • مشابه: nudge, prod, shot, sock, stick
جمله های نمونه
1. to lead with a jab to the opponent's jaw
با مشت کوتاهی به آرواره ی حریف (مسابقه را) آغاز کردن
2. Scott gave him a sharp left jab to the ribs.
[ترجمه گوگل]اسکات یک ضربه تیز به سمت چپ به دنده ها زد [ترجمه ترگمان]اسکات ضربه محکمی به دنده هایش زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He saw her jab her thumb on a red button — a panic button.
[ترجمه گوگل]او را دید که انگشت شستش را روی یک دکمه قرمز - یک دکمه وحشت زده - زد [ترجمه ترگمان]او او را دید که شستش را روی یک دکمه قرمز فشار می داد - یک دکمه وحشت زده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The boxer was floored by a punishing left jab.
[ترجمه گوگل]بوکسور با ضربه تنبیهی به سمت چپ زمین خورد [ترجمه ترگمان]مشت زن از فشاری که به طرف چپ پیچید، متعجب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. White House officials took a sharp jab at the Democrats' plan.
[ترجمه گوگل]مقامات کاخ سفید به طرح دموکرات ها ضربه شدیدی زدند [ترجمه ترگمان]مقامات کاخ سفید به طرح دموکرات ها ضربه محکمی زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She gave me a sharp jab in the ribs with her elbow to stop me from saying any more.
[ترجمه گوگل]او با آرنجش یک ضربه تیز به دنده هایم زد تا دیگر حرفی نزنم [ترجمه ترگمان]او ضربه محکمی به دنده هایم زد و با آرنجش به من ضربه زد تا دیگر چیزی نگویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He neatly fended off a jab at his chest.
[ترجمه گوگل]او به طور منظم ضربه ای به سینه اش دفع کرد [ترجمه ترگمان]ضربه محکمی به سینه اش زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She gave him a jab in the stomach with her elbow.
[ترجمه گوگل]با آرنجش به شکمش ضربه ای زد [ترجمه ترگمان]با آرنجش به شکمش ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The boy received a jab.
[ترجمه گوگل]پسر ضربه ای خورد [ترجمه ترگمان]پسر ضربه ای به او زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آیا امسال آنفولانزا تزریق کردید؟ [ترجمه ترگمان]امسال یه مشت سرماخوردگی داشتی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He saw Gazzer's fingers jab ferociously into Simon's face.
[ترجمه گوگل]او انگشتان گازر را دید که به شدت به صورت سایمون ضربه می زند [ترجمه ترگمان]او انگشتانش را با عصبانیت مشت کرد و به صورت سایمون مشت زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I jab a finger forward and Lucker nods in big up and down sweeps.
[ترجمه گوگل]انگشتم را به جلو می زنم و لوکر با حرکت های بزرگ بالا و پایین سر تکان می دهد [ترجمه ترگمان]یک انگشتم را به جلو پرت می کنم و بعد سر تکان می دهم و سر تکان می دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But they set up my left jab.
[ترجمه گوگل]اما آنها jab چپ من را تنظیم کردند [ترجمه ترگمان]اما مشت چپم را درست کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Occasionally he would jab futilely at a passing luminous trail.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او بیهوده به یک مسیر نورانی در حال عبور ضربه می زد [ترجمه ترگمان]گهگاه در یک رد luminous که از آن عبور می کرد، بی هوده سوراخ می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The jab snaps out straight from the shoulder and bounces back immediately into high guard.
[ترجمه گوگل]ضربه مستقیماً از شانه بیرون میآید و بلافاصله به محافظ بالا باز میگردد [ترجمه ترگمان]ضربه مستقیم از روی شانه بیرون می اید و بلافاصله خود را به گارد بالا می اندازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
stick, puncture, bore, gimlet, delve, gore, jab, pierce, dig a hole, perforate, notch, thrust, broach, punch, cut a hole, stab, impale, peck a hole
خنجر زدن (فعل)
jab, dirk, poniard, stab
سک زدن (فعل)
prod, prickle, goad, jab, drive with a goad
سیخ زدن (فعل)
prod, prick, jab, gig, stab, poke
انگلیسی به انگلیسی
• thrust, poke; quick punch, blow; injection (british slang) thrust, poke; punch, hit; inject with a hypodermic needle (slang) if you jab something somewhere, you push it there with a quick, sudden movement. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the rhythmic jab and parry of professional boxing. a jab is an injection of a substance into your blood to prevent illness; an informal use.
پیشنهاد کاربران
دز زمینۀ پزشکی و داروسازی، jab در معنای �داروی تزریقی� به کار می رود.
This slang term refers to the act of injecting drugs into the body, usually with a needle and syringe. It implies a quick and forceful action, similar to a jab in boxing. این اصطلاح عامیانه به عمل تزریق مواد مخدر به بدن معمولاً با سوزن و سرنگ اشاره دارد. این حاکی از یک اقدام سریع و پر قدرت است، شبیه به ضربه زدن در بوکس. ... [مشاهده متن کامل]
I need to jab myself to get high. Do you know how to jab drugs safely? Jabbing drugs can lead to infections and other health complications.
با قسمت پشت مشت ضربه زدن
سقلمه زدن
تیکه انداختن what you said was a petty jab
سوزن یا آمپول زدن.
I got my first jab yesterday اولین دوز واکسنم را دیروز گرفتم.
۱ - به صورت ناگهانی و تند ضربه زدن و بویژه با وسیله تیز یا برنده ۲ - تزریق ( مثلا واکسن ) to get the jab To take the jab: مورد انتقاد قرار گرفتن To poke/blow/thrust sharply, abruptly, and and quickly ... [مشاهده متن کامل]
Hamlet sees a movement of the curtain and . jabs it with his sword, thereby killing Polonius