javelin

/ˈdʒævələn//ˈdʒævlɪn/

معنی: زوبین، پرتاب نیزه، نیزه دستی سبک
معانی دیگر: (ورزش) نیزه (به درازی هشت و نیم فوت)، نیزه پرانی (javelin throw هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a lightweight spear thrown as a weapon.

(2) تعریف: a pointed pole resembling a spear that is thrown in an athletic field event.

(3) تعریف: this field event, involving throwing for distance.

جمله های نمونه

1. a champion javelin thrower
قهرمان نیزه پرانی

2. He didn't really know very much about javelin throwing.
[ترجمه گوگل]او واقعاً چیز زیادی در مورد پرتاب نیزه نمی دانست
[ترجمه ترگمان]او واقعا درباره پرتاب نیزه چندان چیزی نمی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was first in the javelin.
[ترجمه دانیال] او در ورزش پرتاب نیزه اول بود.
|
[ترجمه گوگل]او اولین بار در نیزه بود
[ترجمه ترگمان]او اول نیزه را در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Harriet came second in the javelin.
[ترجمه گوگل]هریت در پرتاب نیزه دوم شد
[ترجمه ترگمان]هریت بعد از آن که از روی زوبین پایین آمد، آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. High jump and javelin throwing are field events.
[ترجمه گوگل]پرش ارتفاع و پرتاب نیزه از رویدادهای میدانی هستند
[ترجمه ترگمان]پرش ارتفاع و پرتاب نیزه، رویداده ای می دانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He poised the javelin in his hand before throwing it.
[ترجمه گوگل]او قبل از پرتاب نیزه را در دستش گرفت
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه آن را پرتاب کند، نیزه را در دستش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Britain won a silver medal in the javelin.
[ترجمه گوگل]بریتانیا در پرتاب نیزه به مدال نقره دست یافت
[ترجمه ترگمان]بریتانیا در پرتاب نیزه یک مدال نقره کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She came second in the javelin.
[ترجمه گوگل]او در پرتاب نیزه دوم شد
[ترجمه ترگمان]او دوباره به نیزه ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Procris had given Cephalus a javelin that never failed to strike what it was aimed at.
[ترجمه گوگل]پروکریس یک نیزه به سفالوس داده بود که هرگز نتوانست هدفش را هدف قرار دهد
[ترجمه ترگمان]Procris یک نیزه پرتاب کرده بود که هرگز نتوانسته بود به چیزی که هدف آن بود ضربه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The long jump, javelin and 800 are on the second.
[ترجمه گوگل]پرش طول، نیزه و 800 در رده دوم قرار دارند
[ترجمه ترگمان]پرش طول، نیزه و ۸۰۰ در جایگاه دوم قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Through his training, he met Olympic javelin gold medallist Tessa Sanderson.
[ترجمه گوگل]او در طی تمرینات خود با تسا ساندرسون دارنده مدال طلای پرتاب نیزه المپیک آشنا شد
[ترجمه ترگمان]او از طریق آموزش خود با Tessa Sanderson، دارنده مدال طلای المپیک در Sanderson، دیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dana won the gold medal in the javelin.
[ترجمه گوگل]دانا در پرتاب نیزه به مدال طلا دست یافت
[ترجمه ترگمان]دنا مدال طلا را در نیزه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Brandish spear and javelin against those who pursue me.
[ترجمه گوگل]نیزه و نیزه را بر علیه کسانی که مرا تعقیب می کنند، بزن
[ترجمه ترگمان]نیزه و نیزه علیه آن هایی که مرا تعقیب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The coach taught us how to launch a javelin.
[ترجمه گوگل]مربی نحوه پرتاب نیزه را به ما یاد داد
[ترجمه ترگمان]مربی به ما یاد داد چطور یک پرتاب پرتاب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زوبین (اسم)
dart, gavelock, javelin

پرتاب نیزه (اسم)
javelin

نیزه دستی سبک (اسم)
javelin

انگلیسی به انگلیسی

• light spear which is thrown by hand; long spear-like object made to be thrown long distances (sports); event in which a javelin is thrown (sports)
a javelin is a long spear that is thrown in sports competitions.

پیشنهاد کاربران

Javelin missile
موشک ( دوش پرتابِ ) جاوِلین
موشک زمین به هوایِ ضد زره/ضد تانک
ی جور اسلحه آیی که میذارن روشونه و bang , شبیه ارپی چی ی کم است ، فکر کنم

Ukraine tells the USA it needs 500 javellins and stingers per day
اکراین به آمریکا میگه نیازداره به 500عددjavelins و stingers هروز
نیزه ی غیرجنگی
نیزه ی ساده
● نیزه ( مخصوص ورزش که سبک و نوک تیز است )
● ورزش پرتاب نیزه ( که البته در این معنی قبلش the می آید )
ورزش پرتاب نیزه

بپرس