ivory tower

/ˈaɪvəriˈtaʊər//ˈaɪvəriˈtaʊə/

معنی: برج عاج، محل دنج، محل ارام برای تفکر، گوشهخلوت
معانی دیگر: (مجازی - نماد بلند اندیشی همراه با کناره گیری) برج عاج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a position that is removed from practical concerns, or an attitude of withdrawal or aloofness.

جمله های نمونه

1. Departmental barriers and ivory tower attitudes are detrimental to good results.
[ترجمه گوگل]موانع دپارتمان و نگرش برج عاج برای نتایج خوب مضر است
[ترجمه ترگمان]موانع Departmental و نگرش های برج عاج برای نتایج خوب مضر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fog had slipped through a crack into the ivory tower.
[ترجمه گوگل]مه از شکافی به برج عاج سر خورده بود
[ترجمه ترگمان]مه از یک شکاف به برج عاج در آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I think you live in an ivory tower.
[ترجمه احمد] شما چیزی در مورد زندگی ادم های معمولی و چیزهای ناخوشایند زندگی نمیدونین و در برج عاج خود زندگی می کنین.
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم شما در یک برج عاج زندگی می کنید
[ترجمه ترگمان] فکر کنم تو یه برج عاج زندگی می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But some parts of the ivory tower have proved harder to occupy than others.
[ترجمه گوگل]اما اشغال برخی از بخش‌های برج عاج سخت‌تر از سایرین است
[ترجمه ترگمان]اما برخی از قسمت های برج عاج سخت تر از بقیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Living in an ivory tower, Sally had no understanding of politics.
[ترجمه گوگل]سالی که در یک برج عاج زندگی می کرد، هیچ درکی از سیاست نداشت
[ترجمه ترگمان]سلی که در برج عاج زندگی می کرد، به سیاست توجهی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The professor be shut up in the ivory tower all the time.
[ترجمه گوگل]استاد همیشه در برج عاج محبوس باشد
[ترجمه ترگمان]استاد همیشه در برج عاج در خواب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Living in an ivory tower, he had no understanding of politics.
[ترجمه گوگل]او که در یک برج عاج زندگی می کرد، هیچ درکی از سیاست نداشت
[ترجمه ترگمان]زندگی در یک برج عاج هیچ فهم و درکی از سیاست نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They view colleges as an ivory tower.
[ترجمه گوگل]آنها به کالج ها به عنوان یک برج عاج نگاه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها کالج را به عنوان برج عاج تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The professor lived in an ivory tower.
[ترجمه گوگل]پروفسور در یک برج عاج زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]استاد در برج عاج زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the walls of the ivory tower remain formidable.
[ترجمه گوگل]اما دیوارهای برج عاج بسیار مهیب باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]اما دیواره ای برج عاج مخوف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Being a university student living in ivory tower, I feel the hardness of taxi driver.
[ترجمه گوگل]من که دانشجوی دانشگاه هستم در برج عاج زندگی می کنم، سختی راننده تاکسی را حس می کنم
[ترجمه ترگمان]یک دانشجوی دانشگاهی که در برج عاج زندگی می کند، سختی راننده تاکسی را حس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The professor shut up in the ivory tower all the time.
[ترجمه گوگل]پروفسور همیشه در برج عاج سکوت می کرد
[ترجمه ترگمان]استاد همیشه در برج عاج کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Schrecker, Ellen . No Ivory Tower: McCarthyism and the Universities . 198
[ترجمه گوگل]شرکر، الن بدون برج عاج: مک کارتیسم و ​​دانشگاه ها 198
[ترجمه ترگمان]الن، الن برج ساحل عاج: McCarthyism و دانشگاه ها ۱۹۸
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ivory Tower - Creates a Scout Tower at target location.
[ترجمه گوگل]برج عاج - برج پیشاهنگی را در محل مورد نظر ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]برج ساحل عاج - یک برج جیپ در محل هدف ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has a clear view from his ivory tower.
[ترجمه گوگل]او از برج عاج خود دید واضحی دارد
[ترجمه ترگمان]نمای روشنی از برج عاج او دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برج عاج (اسم)
ivory tower

محل دنج (اسم)
ivory tower

محل ارام برای تفکر (اسم)
ivory tower

گوشه خلوت (صفت)
ivory tower

انگلیسی به انگلیسی

• place withdrawn from the troubles and pressures of everyday life, attitude of aloofness
if you describe someone as living in an ivory tower, you mean that they deliberately keep themselves away from the practical problems of everyday life; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

کنج عزلت، در پیله به سر بردن، ز غوغای جهان فارغ
از دور دستی بر آتش داشتن
سر زیر برف کردن
واقعیت ها را ندیدن
کنایه از انزوای فکری
انزوا، گوشه نشینی
به دور از واقعیات جهان بیرون و فقط سرگرم تئوری
( اقتباس شده از سایت های b - amooz و ir - translate و همچنین دیکشنری آکسفورد )
کنج عزلت؛ گوشه خلوت ( و به دور از زندگی عادی و مشکلات و اتفاقات ناخوشایند )
بیانی طعنه امیز مثل در حباب بودن در پیله بسر بردن بویژه وقتی کسی یا سازمانی بدون آگاهی از شرایط جهان بیرون یا واقعیت خارج، اظهار نظر کند یا راهکار پیشنهاد دهد

بپرس