itinerate

/aɪˈtɪnəˌreɪt//ɪˈtɪnəreɪt/

معنی: گردش کردن، سیار بودن، مسافرت تبلیغاتی کردن
معانی دیگر: (در مسیر معینی) سیار بودن، دوره گردی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: itinerates, itinerating, itinerated
مشتقات: itineration (n.)
• : تعریف: to travel or move from place to place, esp. on a fixed circuit.

جمله های نمونه

1. Nowadays, itinerate of an Italy design is exhibited (I.
[ترجمه گوگل]امروزه سفرنامه ای از طراحی ایتالیایی به نمایش گذاشته شده است (I
[ترجمه ترگمان]امروزه، طراحی یک طرح ایتالیا به نمایش گذاشته می شود (I
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That Professor is engaged himself in giving itinerate speech.
[ترجمه گوگل]آن پروفسور خود را درگیر سخنرانی سیر می کند
[ترجمه ترگمان]اون پروفسور خودش رو درگیر سخنرانی \"itinerate\" کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And often still hold contest of beach car itinerate in abroad.
[ترجمه گوگل]و اغلب هنوز مسابقه سفر ماشین ساحلی را در خارج از کشور برگزار می کند
[ترجمه ترگمان]و اغلب در خارج از کشور رقابت با اتومبیل ساحلی در خارج از کشور برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Who can help me write about displacement of complete knee joint wash one's hands of nurse and itinerate nurse cooperate, with content preparation. Special acknowledgment! ! !
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند به من کمک کند در مورد جابجایی مفصل زانو بنویسم شستن دست های پرستار و پرستار دوره گرد، با تهیه محتوا قدردانی ویژه! ! !
[ترجمه ترگمان]چه کسی می تواند به من کمک کند تا در مورد جابجایی مفصل زانو مفصل زانو یک پرستار و پرستار itinerate با آمادگی راضی صحبت کنم تصدیق ویژه! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For instance Zhang Xueyou's song, behave on colour bell before bad, he is in what when domestic itinerate is sung, we help him do, volume of colour bell download is very high still now.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال آهنگ Zhang Xueyou، رفتار زنگ رنگ قبل از بد، او در آن چیزی است که وقتی سفر داخلی خوانده می شود، ما به او کمک می کنیم، حجم دانلود زنگ رنگ هنوز هم بسیار بالا است
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، ترانه ای از ژانگ Xueyou، قبل از بد بودن، در حالی است که به او کمک می کنیم این کار را انجام دهد، به او کمک می کنیم، حجم دانلود رنگی بسیار بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From this and the physiology that cause adjusts information to feedback to leave grave head again, make a whole itinerate communication system.
[ترجمه گوگل]از این و فیزیولوژی که باعث تنظیم اطلاعات به بازخورد برای خروج مجدد از قبر می شود، یک سیستم ارتباطی کامل را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]از این طریق و فیزیولوژی که باعث می شود اطلاعات خود را با بازخورد تنظیم کنند تا دوباره سر قبر را ترک کنند، یک سیستم ارتباطی کامل را ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردش کردن (فعل)
walk, promenade, trip, revolve, circulate, gander, itinerate, rove

سیار بودن (فعل)
itinerate

مسافرت تبلیغاتی کردن (فعل)
itinerate

انگلیسی به انگلیسی

• journey from one destination to the next; travel along a set course with planned stops along the way (especially of a travelling preacher)

پیشنهاد کاربران

بپرس