itemize

/ˈaɪtəˌmaɪz//ˈaɪtəmaɪz/

معنی: جزء به جزء نوشتن، به اقلام نوشتن
معانی دیگر: قلم به قلم ذکر کردن، در فهرست آوردن، (به طور مشروح) شرح دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: itemizes, itemizing, itemized
مشتقات: itemization (n.), itemizer (n.)
• : تعریف: to list or state the items of.
مترادف: detail, enumerate, list, particularize, specify
متضاد: summarize
مشابه: arrange, codify, rank, register, spell out, tabulate, tally

جمله های نمونه

1. to itemize a bill of purchases
صورت خرید را قلم به قلم شرح دادن

2. We asked for an itemized bill, listing all our phone calls and how long they were.
[ترجمه گوگل]ما یک صورتحساب دقیق خواستیم که تمام تماس‌های تلفنی ما و مدت زمان آنها را فهرست کند
[ترجمه ترگمان]ما خواستار لیست این لیست شده بودیم و تمام تماس های تلفنی مان و این که چقدر هستند را لیست کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The report itemizes 23 different faults.
[ترجمه گوگل]در این گزارش 23 عیب مختلف ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش ۲۳ نقص مختلف را گزارش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When expenses are itemized, feasibility of the project is more clearly understood.
[ترجمه گوگل]هنگامی که هزینه ها به تفکیک مشخص می شوند، امکان سنجی پروژه به وضوح درک می شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که این مبلغ مورد ملاحظه قرار می گیرد، امکان سنجی این پروژه به روشنی قابل درک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Couples with no need to itemize deductions can use the 1040A, another relatively simple form.
[ترجمه گوگل]زوج‌هایی که نیازی به جزئی کردن کسرها ندارند، می‌توانند از 1040A، یک فرم نسبتا ساده دیگر استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]زوج ها با هیچ نیازی به itemize کسورات می توانند از کد ۱۰۴۰ A و یک شکل نسبتا ساده دیگر استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If he does not itemize deductions, he will lose the deduction altogether.
[ترجمه گوگل]اگر کسورات را جزئی نکند کسر را کلاً از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را انجام ندهد، نتیجه گیری را به کلی از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't need to itemize my tax deductions.
[ترجمه گوگل]نیازی نیست کسر مالیات خود را جزئی بیان کنم
[ترجمه ترگمان]من نیازی به حل کردن deductions مالیاتی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Are unusually expensive parts of the budget itemized and justified?
[ترجمه گوگل]آیا بخش‌های غیرمعمول گران‌قیمت بودجه درج و توجیه می‌شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا بخش فوق العاده گران قیمت از بودجه مورد نظر است و توجیه شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Embalmers maintain records such as embalming reports, and itemized lists of clothing or valuables delivered with the body.
[ترجمه گوگل]مومیایی‌سازان سوابقی مانند گزارش‌های مومیایی کردن، و فهرست‌های جزئی از لباس‌ها یا اشیاء قیمتی تحویل داده شده با بدن را حفظ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]نگهداری سوابق مربوط به نگهداری سوابق مانند گزارش ها embalming و لیست itemized از پوشاک و اشیا ارزشمند است که با بدن ارائه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Make sure the bill you receive is itemized and shows the individual price of each job that has been done.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که صورتحساب دریافتی شما جزئی است و قیمت تک تک هر کار انجام شده را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که صورت حساب دریافتی شما لیست شده و قیمت هر شغلی که انجام شده است را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ignorance of the union world was underlined early on by a detailed target list itemizing the amount sought from each union.
[ترجمه گوگل]ناآگاهی از جهان اتحادیه در اوایل با یک لیست هدف دقیق که میزان درخواست از هر اتحادیه را مشخص می کرد، تاکید شد
[ترجمه ترگمان]عدم درک دنیای اتحادیه در ابتدا با یک فهرست هدف دقیق و با توجه به مبلغی که از هر اتحادیه به دنبال آن بود، مورد تاکید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Table itemizes the various mass elements used in the house, and shows their relative contributions to the total mass.
[ترجمه گوگل]جدول عناصر جرمی مختلف مورد استفاده در خانه را مشخص می کند و سهم نسبی آنها را در کل جرم نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]جدول itemizes عناصر مختلف مورد استفاده در این خانه را نشان می دهد و مشارکت نسبی آن ها را در کل جرم نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Donleavy carefully itemized the equipment.
[ترجمه گوگل]دانلیوی با دقت تجهیزات را مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]با دقت تمام تجهیزات را بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Various studies have been made to attempt to itemize the energy flow of an entire ecosystem, taking into account factors such as incoming radiation, photosynthetic efficiency, etc.
[ترجمه گوگل]مطالعات مختلفی انجام شده است تا جریان انرژی کل یک اکوسیستم را با در نظر گرفتن عواملی مانند تابش ورودی، بازده فتوسنتزی و غیره به صورت جزئی مشخص کند
[ترجمه ترگمان]مطالعات مختلف برای بررسی جریان انرژی یک اکو سیستم کامل انجام شده است و عواملی مانند تابش ورودی، کارایی فتوسنتزی و غیره را در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Itemize every element of fears that have you scared.
[ترجمه گوگل]هر عنصری از ترس هایی که شما را می ترسانند به صورت مختصر بنویسید
[ترجمه ترگمان]ترس از هر عنصر ترسی که شما را به وحشت می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جزء به جزء نوشتن (فعل)
itemize

به اقلام نوشتن (فعل)
itemize

تخصصی

[ریاضیات] قلم به قلم نوشتن، جزء به جزء مشخص کردن، جزء به جزء مرتب کردن، جزء به جزء تجزیه و تحلیل کردن

انگلیسی به انگلیسی

• catalog, list, enumerate, set down in full detail (also itemise)
if you itemize a number of things, you make a list of them.

پیشنهاد کاربران

لیست دادن و توضیح دادن
( UK usually itemise )
to list things separately, often including details about each thing
فهرست/ فهرست بندی کردن چیزها به طور جداگانه، اغلب شامل جزئیات مربوط به هر چیز
Please itemize your expenses when submitting claims for reimbursement.
...
[مشاهده متن کامل]

The restaurant provided an itemized receipt for the meal.
We asked for an itemized bill, listing all our phone calls and how long they were.
Please itemize the deductions on your tax return.
The report itemizes 23 different faults.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/itemize
UK : itemise
itemize ( عمومی )
واژه مصوب: برنامک بندی
تعریف: ارائة فهرستی از برنامک ها

بپرس