itchy

/ˈɪt͡ʃi//ˈɪt͡ʃi/

معنی: خارش دار
معانی دیگر: خارش آور، خارش مانند، بی قرار، بی تاب، مشتاق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: itchier, itchiest
مشتقات: itchiness (n.)
(1) تعریف: having or causing an itching sensation.

- My skin becomes itchy in the winter when it's dry.
[ترجمه سجاد معصومی] در زمستان وقتی پوست من خشک میشود به خارش می افتد
|
[ترجمه گوگل] پوست من در زمستان که خشک است دچار خارش می شود
[ترجمه ترگمان] پوست من در زمستان خارش پیدا می کند وقتی که خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's a nice wool sweater, but it's rather itchy.
[ترجمه گوگل] این یک پلیور پشمی خوب است، اما نسبتاً خارش دارد
[ترجمه ترگمان] ژاکت پشمی قشنگی است، اما کمی خارش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The child broke out in an itchy rash.
[ترجمه محمد] بچه ( ناگهان ) دچار تاول خارش دار شد
|
[ترجمه گوگل] کودک دچار بثورات خارش دار شد
[ترجمه ترگمان] بچه با خارش شدید شروع به حرف زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has several itchy mosquito bites on her legs.
[ترجمه گوگل] او چندین نیش پشه خارش دار روی پاهایش دارد
[ترجمه ترگمان] او چندین گزش پشه را روی پاهایش احساس کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: nervously eager, desirous, or apprehensive.

جمله های نمونه

1. rough, itchy socks
جوراب زبر و خارش آور

2. i felt itchy all over my body
در تمام بدنم احساس خارش می کردم.

3. i was fresh out of college and itchy for travel
تازه از دانشگاه درآمده بودم و دلم برای مسافرت لک می زد.

4. The sun brought her out in an itchy rash.
[ترجمه گوگل]آفتاب او را با بثورات خارش دار بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]خورشید او را با جوش و جوش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My eyes sometimes get red and itchy in the summer.
[ترجمه گوگل]چشمانم گاهی در تابستان قرمز و خارش می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها چشمانم سرخ می شوند و در تابستان خارش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My skin has broken out in an itchy rash.
[ترجمه گوگل]پوستم به صورت جوش های خارش دار ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان] پوست من با خارش خارش افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dust made me feel itchy all over.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار باعث شد همه جا احساس خارش کنم
[ترجمه ترگمان]گرد و خاک باعث شد که بدنم به خارش بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The trip gave me itchy feet and I wanted to travel more.
[ترجمه گوگل]سفر باعث خارش پاهایم شد و می خواستم بیشتر سفر کنم
[ترجمه ترگمان]این سفر باعث خارش پاهای من شد و من می خواستم بیشتر سفر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These tights are all itchy.
[ترجمه گوگل]این جوراب شلواری همش خارش داره
[ترجمه ترگمان]این لباسای تنگ به خارش افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If your skin tingles or feels hot and itchy, the chances are you've overdone it.
[ترجمه گوگل]اگر پوست شما احساس سوزن سوزن شدن یا احساس گرما و خارش کردید، به احتمال زیاد در مصرف آن زیاده روی کرده اید
[ترجمه ترگمان]اگر پوست شما به خارش می افتد و یا احساس خارش و خارش می کند، احتمال آن بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is characterised by a scaly and sometimes itchy scalp, but it shouldn't be red or sore.
[ترجمه گوگل]این با پوسته پوسته شدن و گاهی اوقات خارش سر مشخص می شود، اما نباید قرمز یا دردناک باشد
[ترجمه ترگمان]این باعث خارش پوست سر و گاهی اوقات خارش پوست می شود، اما نباید قرمز و یا زخمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Frankie's twitchy legs and itchy scalp pulled his thoughts back to the present.
[ترجمه گوگل]پاهای پرش و خارش سر فرانکی افکار او را به زمان حال بازگرداند
[ترجمه ترگمان]پاهای عصبی فرانکی و خارش پوست سرش را به زمان حال عقب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I feel terrible and my eyes are itchy.
[ترجمه گوگل]احساس وحشتناکی دارم و چشمانم خارش دارند
[ترجمه ترگمان]احساس بدی دارم و چشمام به خارش افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Milk taken at breakfast time produced itchy skin by lunchtime, and severe bloating and diarrhoea in the afternoon.
[ترجمه گوگل]شیری که در زمان صبحانه مصرف می‌شود تا ناهار باعث خارش پوست و بعد از ظهر نفخ و اسهال شدید می‌شود
[ترجمه ترگمان]شیری که در زمان صبحانه گرفته شد باعث خارش پوست در هنگام ناهار و نفخ و باد شدید و اسهال شدید در بعد از ظهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His collar felt itchy and he could smell some strange tense body-smell coming from his armpits.
[ترجمه گوگل]یقه اش احساس خارش می کرد و بوی تنش عجیبی از زیر بغلش می آمد
[ترجمه ترگمان]یقه او به خارش افتاده بود و او می توانست بوی عجیبی را که از زیر بغلش بیرون میامد استشمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خارش دار (صفت)
scabious, itchy, prurient, pruriginous

انگلیسی به انگلیسی

• having a tingling or itching sensation, affected with the need to scratch
if you are itchy or if a part of your body is itchy, you have an unpleasant feeling on your skin that makes you want to scratch.

پیشنهاد کاربران

۱. خارش آور ، خارش دار
❝ These wool sweaters are too itchy to wear.
۲. بی قرار بی تاب مشتاق
❝ He is itchy to start his new project.
۳. وسوسه شدن
❝ She had itchy fingers and longed to steal the diamonds.
...
[مشاهده متن کامل]

۴. رو مخ رو اعصاب
❝ Her laugh is really itchy ; it just makes me uncomfortable.

مورمور کننده
Can you feel how itchy this sweater is?
وقتی دست می زنید متوجه می شید که ( جنس ) این سویشرت چقدر خارش آوره؟
میخارد
خارش دار

بپرس