itch

/ˈɪt͡ʃ//ɪt͡ʃ/

معنی: خارش، جرب، خارشک، خراش سوزن، خنش، خارش کردن، خاریدن
معانی دیگر: حکه، خاراندن، به خارش آوردن، میل زیاد، فزون گرایش، بی تابی، بی قراری (برای چیزی)، اشتیاق وافر داشتن، میل شدید (به چیزی) داشتن، سخت خواستن، (عامیانه) خوره ی چیزی بودن، (برای چیزی) بی تاب بودن، بی قرار بودن، (با: the) بیماری خارش دار (مانند جرب و ابنه)، هر گونه خارش شدید، شهوت زیاد، میل شدید جنسی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: itches, itching, itched
(1) تعریف: to feel a sensation, as on the skin, that causes a desire to scratch.

- Athlete's foot causes the toes to itch.
[ترجمه گوگل] پای ورزشکار باعث خارش انگشتان پا می شود
[ترجمه ترگمان] پای ورزش کار موجب خارش انگشتان پا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause such a sensation.

- My wool sweater itches, so I wear a thick cotton shirt under it.
[ترجمه گوگل] ژاکت پشمی من خارش می کند، بنابراین یک پیراهن نخی ضخیم زیر آن می پوشم
[ترجمه ترگمان] ژاکت پشمی من میخاره و من یه پیراهن نخی ضخیم زیرش می پوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to have a restless, persistent craving for something or to do something.

- She itched for a new challenge.
[ترجمه شان] او برای یک چالش جدید بی تاب بوذ .
|
[ترجمه گوگل] او برای یک چالش جدید احساس خارش کرد
[ترجمه ترگمان] او آرزومند یک چالش جدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) to scratch something that itches.
مشابه: scratch
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause (one) to desire to scratch, as by irritating the skin.

- His collar itched him.
[ترجمه شان] یقه ( پیراهن ) او ، موجب خارش شده بود.
|
[ترجمه گوگل] یقه اش او را خارش می کرد
[ترجمه ترگمان] یقه اش باز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to scratch (a spot that itches).
مشابه: scratch
اسم ( noun )
(1) تعریف: a tingling sensation or irritation of the skin that prompts the desire to scratch, or any of several contagious diseases that cause such an irritation.
مشابه: tingle

(2) تعریف: a restless and usu. persistent craving.

- He has an itch for constant change.
[ترجمه شان] او اشتیاق وافری برای دگرگونی های پایدار ( همیشگی ) دارد.
|
[ترجمه گوگل] او برای تغییر مداوم خارش دارد
[ترجمه ترگمان] او برای تغییر مداوم خارش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an itch for money and success
اشتیاق وافر به پول و موفقیت

2. an itch to travel
کرم سفر

3. i have an itch under my arm
زیر بغلم خارش دارد.

4. to feel an itch
احساس خارش کردن

5. don't rub your eyes hard, even if they itch
چشمانت را محکم نمال حتی اگر بخارد.

6. The dog was scratching at an itch behind its left ear.
[ترجمه گوگل]سگ با خارش پشت گوش چپش می‌خرید
[ترجمه ترگمان]سگ پشت گوش چپش به خارش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I've got an itch on my back.
[ترجمه گوگل]پشتم خارش دارم
[ترجمه ترگمان]پشتم خارش گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had an itch on his back.
[ترجمه گوگل]پشتش خارش داشت
[ترجمه ترگمان] پشتش خارش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I can't wear wool - it makes me itch.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پشم بپوشم - باعث خارش من می شود
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم پشم بپوشم - این مرا خارش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Scratch my back - I have an itch .
[ترجمه گوگل]پشتم را خاراندن - من خارش دارم
[ترجمه ترگمان] کمرم رو بگیر منم خارش دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shylock has an itch for money.
[ترجمه محیا قره خانی نژاد] شای لوک علاقه زیادی به پول دارد
|
[ترجمه گوگل]شایلوک برای پول خارش دارد
[ترجمه ترگمان]((شای لاک)به خاطر پول خارش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She has an itch to travel.
[ترجمه شان] او اشتیاق زیادی برای سفر دارد .
|
[ترجمه گوگل]او برای مسافرت خارش دارد
[ترجمه ترگمان]او خارش دارد که سفر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Scratch my back—I've got an itch.
[ترجمه گوگل]پشتم را خاراندن - من خارش دارم
[ترجمه ترگمان]پشتم رو لمس کن - من یه خارش دارم -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mere thought of lice makes my head itch.
[ترجمه شان] صرف فکر شپش سبب ایجاد خارش در سرم میشود.
|
[ترجمه گوگل]فکر کردن به شپش باعث خارش سرم میشه
[ترجمه ترگمان]فقط فکر شپش سرم را خارش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I've got an itch on the back of my neck.
[ترجمه گوگل]پشت گردنم خارش دارم
[ترجمه ترگمان]پشت گردنم خارش دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خارش (اسم)
trouble, itch, itching, pruritus, scabies, prurience, pruriency

جرب (اسم)
scab, itch, scabies, mange

خارشک (اسم)
itch, itching, scabies, prurience, pruriency, restlessness

خراش سوزن (اسم)
itch

خنش (اسم)
itch, itching, prurigo

خارش کردن (فعل)
scratch, itch, tickle

خاریدن (فعل)
itch, tickle

انگلیسی به انگلیسی

• itchy feeling, scratchy sensation; desire, longing
feel a need to scratch; cause an itchy feeling, cause the need to scratch; have a restless longing or desire; scratch (informal)
if you itch or if a part of your body itches, you have an unpleasant feeling on your skin that makes you want to scratch.
an itch is an unpleasant feeling on your skin that makes you want to scratch.
if you itch to do something, you are very impatient to do it; an informal use.

پیشنهاد کاربران

۱. خارش ۲. بیماری پوستی خارشی {مخصوصا گری} ۳. میل وافر. بی قراری. بی تابی ۴. خاریدن. احساس خارش کردن. ۵. بی تاب بودن. بی قرار بودن
مثال:
My wool sweater itches, so I wear a thick cotton shirt under it.
گرمکن پشمی من خارش دارد، بنابراین من یک پیراهن نخی زخیم زیر آن می پوشم.
مثال؛
I have an itch to travel the world and explore new cultures.
Someone might say, “I’ve had an itch to start my own business for years, and now I’m finally taking the leap. ”
A person discussing their love for adventure might say, “I always get an itch to go hiking and explore nature whenever I see beautiful landscapes. ”
...
[مشاهده متن کامل]

خاریدن v
موجب خارش شدن v
خارش n
💥My feet were itching terribly
💥The label on this shirt itches me
💥Scratch my back – I have an itch
بیشتر به معنی خارش توام با گزگز و سوزن سوزن شدن خفیف، است.
این کلمه فعل هست و به معنای خاریدن یا خارش کردن معنی میده

خاریدن
Have or cause an uncomfortable feeling on the skin that makes you want to scratch it.

⁦✔️⁩معنی آبادیس
بی تابی، بی قراری ( برای چیزی ) ، اشتیاق وافر داشتن، میل شدید ( به چیزی ) داشتن، ( برای چیزی ) بی تاب بودن، بی قرار بودن
with signs pointing toward recovery in many economic sectors, workers are feeling the itch to job - hop yet again
خاریدن
خارش
تمایل، خواسته، علاقه
خواستِ دل = ( وقتی دلت چیزی را میخواد )
In my itch to sit next to someone who didn't speak I'll of Shams, I sat next to Suleiman the drunk!
از آنجایی که ( دلم می خواست - تمایل داشتم ) کنار کسی بنشینم که پشت سر شمس بدگویی نکنه، کنار سلیمان مست نشستم!!

بپرس