صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or relating to an isthmus.
• (2) تعریف: (cap.) of or pertaining to the Isthmus of Panama or Corinth, or the ancient Corinthian games.
اسم ( noun )
• : تعریف: one born or living on an isthmus.
isthmian
معنی: ساکن تنگه، برزخی، تنگهای، وابسته به تنگهپاناما، وابسته به باریکه، گردنهای
معانی دیگر: تنگراهی، پل راهی، (i بزرگ) وابسته به برزخ پاناما، ساکن برزخ یا تنگراه
بررسی کلمه
مترادف ها
ساکن تنگه (اسم)
isthmian
برزخی (صفت)
purgatorial, isthmian, isthmic
تنگهای (صفت)
isthmian, isthmic
وابسته به تنگه پاناما (صفت)
isthmian, isthmic
وابسته به باریکه (صفت)
isthmian, isthmic
گردنه ای (صفت)
isthmian, isthmic
انگلیسی به انگلیسی
one who lives on an isthmus, one who lives on a narrow strip of land bordered by water on both sides
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید