isolated

/ˈaɪsəˌletəd//ˈaɪsəleɪtɪd/

معنی: مجرد، مشتق
معانی دیگر: جدا، تنها، تک، منفرد، مجزا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: apart from other persons or things; remote.
متضاد: connected, public
مشابه: alone, apart, independent, lone, remote, secluded, solitary

- They took the boat around the shore in search of an isolated beach.
[ترجمه فرناز صانعی] آنها در جستجوی ساحلی متروکه ( دورافتاده ) ، قایق را از لب دریا برداشتند.
|
[ترجمه گوگل] آنها در جستجوی ساحلی منزوی، قایق را در اطراف ساحل گرفتند
[ترجمه ترگمان] آن ها قایق را دور ساحل در جستجوی ساحل دورافتاده بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: occurring only once.

- I'm sure this was an isolated incident and not the beginning of a crime wave.
[ترجمه گوگل] من مطمئن هستم که این یک حادثه منفرد بود و نه آغاز موج جنایت
[ترجمه ترگمان] مطمئنم که این یک حادثه مجزا و نه شروع یک موج جنایت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: occurring in different places and at different times without any strong connection or pattern.
مترادف: sporadic

- We've seen isolated cases of the disease over the years, but nothing like this.
[ترجمه گوگل] ما در طول سال‌ها موارد جداگانه‌ای از این بیماری را دیده‌ایم، اما چیزی شبیه به این نیست
[ترجمه ترگمان] ما در طول سال ها موارد مجزا از این بیماری را دیده ایم، اما هیچ چیزی شبیه این نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. isolated double bond
پیوند دو گانه ی مجزا

2. isolated ion
یون منزوی

3. an isolated farmhouse
خانه ی روستایی تک افتاده

4. an isolated place
جای پرت

5. the flood has isolated several villages
سیل چندین دهکده را منزوی کرده است.

6. the leftists were increasingly isolated
چپ گرایان به طور فزاینده ای منزوی می شدند.

7. Great men are rarely isolated mountain-peaks; they are summits of ranges.
[ترجمه گوگل]مردان بزرگ به ندرت قله های کوهستانی منزوی هستند آنها قله های دامنه هستند
[ترجمه ترگمان]مردان بزرگ به ندرت قله کوهی را جدا می کنند؛ آن ها قله های مختلف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His bad behaviour was just an isolated incident.
[ترجمه گوگل]رفتار بد او فقط یک اتفاق مجزا بود
[ترجمه ترگمان]رفتار بد او تنها یک حادثه مجزا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Several villages have been isolated by the heavy snowfall.
[ترجمه گوگل]بر اثر بارش شدید برف چندین روستا منزوی شده اند
[ترجمه ترگمان]چندین روستا با برف سنگین از هم جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Without help, many elderly people would be left isolated.
[ترجمه گوگل]بدون کمک، بسیاری از افراد مسن در انزوا باقی خواهند ماند
[ترجمه ترگمان]بدون کمک بسیاری از افراد مسن ترک خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many of the refugee villages are in isolated areas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از روستاهای پناهنده در مناطق دور افتاده هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از روستاهای پناهندگان در مناطق دورافتاده می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A spokesman said it was an isolated incident .
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی گفت که این یک حادثه منفرد است
[ترجمه ترگمان]یک سخنگو گفت این یک حادثه جداگانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Not many people visit this isolated spot.
[ترجمه گوگل]افراد زیادی از این نقطه دورافتاده بازدید نمی کنند
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مردم از این مکان دورافتاده دیدن نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The farm is isolated; the nearest house is 30 kilometers away.
[ترجمه گوگل]مزرعه ایزوله است نزدیکترین خانه 30 کیلومتر دورتر است
[ترجمه ترگمان]مزرعه دورافتاده است؛ نزدیک ترین خانه ۳۰ کیلومتر دورتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Police officers had a siege mentality that isolated them from the people they served.
[ترجمه گوگل]افسران پلیس ذهنیت محاصره ای داشتند که آنها را از افرادی که به آنها خدمت می کردند جدا می کرد
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس یک ذهنیت محاصره داشتند که آن ها را از مردمی که خدمت می کردند جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There is no one to guard these isolated farms against attack.
[ترجمه گوگل]کسی نیست که از این مزارع منزوی در برابر حمله محافظت کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نیست که از این مزارع دورافتاده علیه حمله محافظت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Elderly people easily become socially isolated.
[ترجمه گوگل]سالمندان به راحتی از نظر اجتماعی منزوی می شوند
[ترجمه ترگمان]افراد مسن به راحتی از نظر اجتماعی منزوی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجرد (صفت)
abstract, single, immaterial, solitary, celibate, incorporeal, lone, discrete, barefooted, isolated, stripped, wifeless

مشتق (صفت)
derivative, paronymous, insulate, derived, isolated

تخصصی

[برق و الکترونیک] مجزا شده، منزوی
[ریاضیات] تنها، منزوی، منفرد، جدا

انگلیسی به انگلیسی

• solitary, alone; separated from others
an isolated place is a long way away from any town or village.
an isolated example or incident is one that is rare and not part of a general pattern.
see also isolate.

پیشنهاد کاربران

تنها ، مجزا ، دورافتاده تک
واحد
اگر واژه isolated در مبحث نوارقلب به کار برود ، برای مثال Isolated RBBB ، به این معنی است که کل شاخه RBBB در مسدودیت قرار ندارد ، بلکه مقداری از آن دچار مشکل شده است
غیرقابل نفوذ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : isolate
✅️ اسم ( noun ) : isolation / isolationism / isolationist
✅️ صفت ( adjective ) : isolated / isolationist
✅️ قید ( adverb ) : _
منفک
نادر، استثنایی، منحصر به فرد
دور افتاده: ) ) ) )
جدا
جدا از هم
دورافتاده
منزوی
بریده از . . .
‏تِناردَن/تِناشتَن = to isolate، ایزوله کردن
تِناشته = isolated، ایزوله شده
تنارش = isolation، ایزوله سازی
{تناردن: �تِنار� ( در مازندرانی یعنی �تنها� ) پسوند کارواژه ساز �دن�. رویهمرفته به چم تنها و جدا کردن از بقیه}
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: واژه نامه مازندرانی، محمدباقر بارفروش
#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

گاه و بیگاه
منزوی، دور افتاده، منفرد
گوشه گیر_ تک افتاده
isolated ( adj ) = دورافتاده، پرت/تنها، گوشه گیر، منزوی، تک افتاده/جدا، جداگانه، مجزا، تک
مترادف با کلمه : secluded ( adj )
an isolated village in the mountains = یک روستای دورافتاده در کوهستان
...
[مشاهده متن کامل]

an isolated farm/village = یک مزرعه/دهکده دورافتاده
isolated case/incident/instance =مورد/حادثه/نمونه جدا
examples:
1 - Kazuo felt very isolated at his new school.
"کازو" در مدرسه جدیدش خیلی منزوی شده بود.
2 - There were only a few isolated cases of violent behaviour.
تنها چند مورد جداگانه از رفتارهای خشونت آمیز وجود داشت.
3 - Working at home was making her feel increasingly isolated.
کار در خانه باعث می شد که او به طور فزاینده ای منزوی شود.
4 - This is not an isolated case of fraud but one of the biggest corruption scandals in history.
این یک مورد جدا از کلاهبرداری نیست بلکه یکی از بزرگترین رسوایی های فساد در تاریخ است.
5 - You have brought the resources of the modern world to that isolated village.
شما منابع دنیای مدرن را به آن روستای دورافتاده آورده اید.

تک افتاده؛ بریده [از محیط]؛
isolated enterprises: بن گاه های تک افتاده که ارتباط معینی با بازار ندارند.
از آنجا که امکان نوشتن نظر در زیر نظرهای دیگران وجود ندارد، ناچار در پیش نهاد جداگانه پاسخ ایشان را می نویسم:
بله می شود isolated را به ایزوله ترجمه کرد. همان طور که television را می شود به تلویزیون ترجمه کرد و همان طور که telephone را می شد به تلفن ترجمه کرد. اگر از دیدگاه زبان شناسی به موضوع ترجمه نگاه کنید، وقتی واژه ای با هر تبار در زبانی رایج می شود طبیعتاً با الف بای همان زبان هم نوشته می شود. در این صورت گفته می شود زبان گیرنده، واژه ی قرضی را �مال خود� کرده است و این واژه وارد فرهنگ واژه های این زبان شده است چه تبارش فارسی باشد چه نباشد. واژه ی �ایزوله� هم در شمار همین واژه هایی است که دهه هاست وارد بسیاری از حوزه های تخصصی زبان فارسی مانند پزشکی ( اتاق ایزوله ) ، زیست شناسی ( ذرات ایزوله شده ی باکتری ) ، مهندسی عمران و معماری ( بام یا کف ایزوله شده ) ، جامعه شناسی و روان شناسی ( انسان ایزوله یا جامعه ی ایزوله ) شده است. اما همین واژه در مهندسی برق به �عایق شده� ترجمه می شود و کسی نمی گوید سیم ایزوله چون هیچ کس متوجه مفهوم آن نمی شود اما وقتی می گویید �بیمار ایزوله� هر پزشک و پرستار و عضو تیم بهداشت و درمانی می فهمد یعنی چه.
...
[مشاهده متن کامل]

قرنطینه
isolated components of the virus
ذرات جدا شده از ویروس
مگر می شود ایزوله را به ایزوله ترجمه کرد!؟!
این که دیگر ترجمه نمی شود، که به جای هر واژه خودش را بگذاریم!
بلکه این واژه را باید به جدا و جداشده و بُریده از دیگران و مانند اینها ترجمه کرد.
در تحلیل عاملی به معنای مجزا شدن یا تلخیص شدن
جدا شده
تفکیک شده
پرت -
مستقل - بی واسطه
دور افتاده
گوشه گیر
بریده، منفرد، تک، مجزا، جدا
خودمختار
1 - دور افتاده
an isolated farm/village

2 - موردی
There were only a few isolated cases of violent behavior

3 - منزوی
Working at home was making her feel increasingly isolated
در هواشناسی بمعنای بارشهای پراکنده ولی شدید همانند بارشهای شلاقی و کوتاه
ایزوله، ایزوله شده
منزوی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس