isn't

/ˈɪzənt//ˈɪznt/

معنی: نیست
معانی دیگر: مخفف: is not

جمله های نمونه

1. it isn't worth my while to go to that meeting
رفتن به آن جلسه برای من صرف نمی کند.

2. it isn't worth the bother
به دردسرش نمی ارزد.

3. there isn't enough clearance for this boat to go through the canal
فاصله ی دو طرف آنقدر نیست که این کشتی بتواند از کانال رد شود.

4. there isn't much water left; we'll have to make shift with what we have
کم آب مانده است،باید با آن مقدار که داریم بسازیم.

5. it isn't worth a bean
(خودمانی) یک شاهی نمی ارزد،یک غاز هم نمی ارزد

6. the mister isn't home
شوهرم خانه نیست.

7. well, if that isn't the limit!
خب دیگه چی !

8. you know it isn't done to hold hands in public places
میدانی که دست هم را گرفتن در جاهای عمومی پسندیده شمرده نمی شود.

9. cheer up, the world isn't coming to an end!
شاد باش (مغموم نباش) دنیا که تمام نشده !

10. don't fume, your money isn't lost
جوش نزن پولت گم نشده.

11. "this book is mine" "it isn't either"
((این کتاب مال من است)) ((نه خیر ابدا نیست !))

12. it is pointless to call, he isn't home
تلفن زدن به او بی فایده است چون منزل نیست.

13. he is at his best when his wife isn't around
وقتی زنش نیست خوب سرحال است.

14. he ladles out praise to everyone, but he isn't sincere
او همه را غرق در تعریف می کند ولی (در این کار) صادق نیست.

مترادف ها

نیست (اختصار)
isn't

انگلیسی به انگلیسی

• not exist, not live, not occupy a position, not exist in a particular condition (first person, singular form)

پیشنهاد کاربران

بپرس