irritatingly


بطور برانگیزنده، بطور هیجان اور، بطور سوزش اور

جمله های نمونه

1. They can be irritatingly indecisive at times.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است گاهی اوقات به طرز آزاردهنده ای بی تصمیم باشند
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات آن ها می توانند دودل باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It has an irritatingly small backspace key and I think it has a horrible plastic feel, but this is purely subjective.
[ترجمه گوگل]این یک کلید آزاردهنده کوچک پشتی دارد و فکر می‌کنم حس پلاستیکی وحشتناکی دارد، اما این کاملاً ذهنی است
[ترجمه ترگمان]این یک کلید backspace کوچک دارد و من فکر می کنم که یک احساس پلاستیکی وحشتناک دارد، اما این کاملا ذهنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Big gamblers were often forced to place irritatingly small bets.
[ترجمه گوگل]قماربازان بزرگ اغلب مجبور می شدند شرط های کوچک و آزاردهنده ای انجام دهند
[ترجمه ترگمان]قماربازان بزرگ اغلب وادار به شرط بندی می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That might sound like an irritatingly abstract or pious plea.
[ترجمه گوگل]این ممکن است مانند یک درخواست آزاردهنده انتزاعی یا خداپسندانه به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به نظر یک درخواست abstract یا pious باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Irritatingly enough, it was usually when I was alone, not that I wanted to share it with anyone. I wouldn't want them to think I was buckling under the pressure.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی ناراحت کننده، معمولاً زمانی بود که تنها بودم، نه اینکه بخواهم آن را با کسی در میان بگذارم من نمی خواهم آنها فکر کنند که من تحت فشار کمان می کنم
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی بزرگ بود، معمولا وقتی تنها بودم، نه اینکه بخواهم آن را با کسی در میان بگذارم من نمی خواهم آن ها فکر کنند که من زیر فشار خم شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The irritatingly named 'noughties' are finally drawing to a close and, as we argue in a special issue of Weekend magazine tomorrow, the world will never be the same again.
[ترجمه گوگل]نام‌های تحریک‌آمیز «آدم‌ها» سرانجام به پایان خود نزدیک می‌شوند و همانطور که فردا در شماره ویژه مجله Weekend بحث می‌کنیم، جهان دیگر هرگز مثل قبل نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]The به نام noughties در نهایت به نزدیک نزدیک می شوند و همانطور که در یک مساله ویژه در مجله آخر هفته بحث می کنیم، دنیا هرگز دوباره یک سان نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The song is irritatingly familiar.
[ترجمه گوگل]آهنگ به طرز تحریک آمیزی آشناست
[ترجمه ترگمان]آهنگ بسیار آشنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "That'll be five pounds, dear", he said in an irritatingly familiar way.
[ترجمه گوگل]با حالتی آشنا و آزاردهنده گفت: «این پنج پوند می شود، عزیزم»
[ترجمه ترگمان]او با لحنی کاملا آشنا گفت: \"عزیزم، این پنج پوند خواهد بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I can't bear working with him - he's so irritatingly slow.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم کار با او را تحمل کنم - او خیلی آهسته است
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم با اون کار کنم - اون خیلی irritatingly
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Months at sea had rusted their connections so they flickered irritatingly.
[ترجمه گوگل]ماه‌ها در دریا اتصالات آنها را زنگ‌زده کرده بود، بنابراین آنها به طرز آزاردهنده‌ای سوسو می‌زدند
[ترجمه ترگمان]ماه ها در دریا با هم ارتباط برقرار کرده بودند و به طرز آزاردهنده ای به طرز آزاردهنده ای تبدیل شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tara, with his lumberjack shirt and messy hair than hangs irritatingly over his right eye.
[ترجمه گوگل]تارا با پیراهن چوب‌دار و موهای آشفته‌اش به طرز آزاردهنده‌ای روی چشم راستش آویزان شده است
[ترجمه ترگمان]تارا، با پیرهن و موهای ژولیده و موهای ژولیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But when you ask Lewis what exactly the Euston Project is, the editor-in-chief, a supremely confident showman, is irritatingly coy.
[ترجمه گوگل]اما وقتی از لوئیس می‌پرسید که پروژه Euston دقیقاً چیست، سردبیر، یک شومن فوق‌العاده با اعتماد به نفس، به‌طور آزاردهنده‌ای خجالتی است
[ترجمه ترگمان]اما وقتی از لوییس بپرسید که پروژه Euston دقیقا چه چیزی است، سردبیر که بسیار بااعتماد به نفس است، irritatingly coy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Much more wheat is needed to make bread, not to mention the backbreaking task of picking up loose seeds that tumble irritatingly to the ground.
[ترجمه گوگل]گندم بسیار بیشتری برای تهیه نان مورد نیاز است، نه اینکه به وظیفه کمرشکن چیدن دانه های شل که به طرز تحریک آمیزی روی زمین می ریزند، اشاره نکنیم
[ترجمه ترگمان]بیشتر گندم برای ساختن نان مورد نیاز است، نه اشاره به کار کمرشکن برداشتن دانه هایی که به زمین می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In an era when books, movies, music, and newsprint are transmuting from atoms to bits, money remains irritatingly analog.
[ترجمه گوگل]در عصری که کتاب‌ها، فیلم‌ها، موسیقی و کاغذ روزنامه‌ها از اتم‌ها به بیت‌ها تبدیل می‌شوند، پول به‌طور آزاردهنده‌ای آنالوگ باقی می‌ماند
[ترجمه ترگمان]در دوره ای که کتاب ها، فیلم ها، موسیقی، و کاغذ روزنامه از اتم گرفته تا بیت ها است، پول همچنان آنالوگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an irritating way, in an annoying manner, in an aggravating manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : irritate
✅️ اسم ( noun ) : irritability / irritation / irritant
✅️ صفت ( adjective ) : irritable / irritated / irritating / irritant
✅️ قید ( adverb ) : irritably / irritatingly
بطور آزار دهنده

بپرس