فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: irritates, irritating, irritated
حالات: irritates, irritating, irritated
• (1) تعریف: to anger or annoy.
• مترادف: annoy, irk, nettle, peeve, rile, vex
• متضاد: enchant, pacify
• مشابه: aggravate, anger, bother, bug, exasperate, gall, grate, gripe, miff, pester, rasp, ruffle, trouble
• مترادف: annoy, irk, nettle, peeve, rile, vex
• متضاد: enchant, pacify
• مشابه: aggravate, anger, bother, bug, exasperate, gall, grate, gripe, miff, pester, rasp, ruffle, trouble
- Her petty complaints sometimes irritate her co-workers.
[ترجمه گوگل] شکایت های کوچک او گاهی اوقات باعث عصبانیت همکارانش می شود
[ترجمه ترگمان] شکایات کوچک او گاهی به همکاران خود آسیب می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شکایات کوچک او گاهی به همکاران خود آسیب می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It irritates him that his wife works on the weekends.
[ترجمه شان] کار کردن زنش در روز های تغطیل اخر هفته موجب ازار و اذیت او میشود .|
[ترجمه گوگل] اینکه همسرش آخر هفته ها کار می کند او را عصبانی می کند[ترجمه ترگمان] عصبانی کننده است که همسرش در آخر هفته کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It irritates me when you make that noise.
[ترجمه گوگل] وقتی این صدا را در می آوری من را عصبانی می کند
[ترجمه ترگمان] وقتی اون صدا رو در میاری منو عصبانی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی اون صدا رو در میاری منو عصبانی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to set off some characteristic physical function or response in (living tissue), or make abnormally sensitive; excite; inflame.
• مترادف: excite, inflame
• متضاد: soothe
• مشابه: aggravate, elicit, exacerbate, incite, induce, provoke, stimulate
• مترادف: excite, inflame
• متضاد: soothe
• مشابه: aggravate, elicit, exacerbate, incite, induce, provoke, stimulate
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: irritator (n.)
مشتقات: irritator (n.)
• (1) تعریف: to provoke anger or annoyance.
• مترادف: annoy
• مشابه: ruffle
• مترادف: annoy
• مشابه: ruffle
• (2) تعریف: to stimulate a characteristic function or response, or produce a sensitive or inflamed condition, in living tissue.
• مشابه: stimulate
• مشابه: stimulate