irritate

/ˈɪrəˌtet//ˈɪrɪteɪt/

معنی: بر انگیختن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عصبانی کردن، سوزش دادن
معانی دیگر: آتشی کردن، تحریک کردن، پژولیدن، آزردن، اذیت کردن، آزار دادن، (اندام یا عضله و غیره را) آماسیده کردن، دردناک کردن، متورم کردن، خراش دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: irritates, irritating, irritated
(1) تعریف: to anger or annoy.
مترادف: annoy, irk, nettle, peeve, rile, vex
متضاد: enchant, pacify
مشابه: aggravate, anger, bother, bug, exasperate, gall, grate, gripe, miff, pester, rasp, ruffle, trouble

- Her petty complaints sometimes irritate her co-workers.
[ترجمه گوگل] شکایت های کوچک او گاهی اوقات باعث عصبانیت همکارانش می شود
[ترجمه ترگمان] شکایات کوچک او گاهی به همکاران خود آسیب می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It irritates him that his wife works on the weekends.
[ترجمه شان] کار کردن زنش در روز های تغطیل اخر هفته موجب ازار و اذیت او میشود .
|
[ترجمه گوگل] اینکه همسرش آخر هفته ها کار می کند او را عصبانی می کند
[ترجمه ترگمان] عصبانی کننده است که همسرش در آخر هفته کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It irritates me when you make that noise.
[ترجمه گوگل] وقتی این صدا را در می آوری من را عصبانی می کند
[ترجمه ترگمان] وقتی اون صدا رو در میاری منو عصبانی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to set off some characteristic physical function or response in (living tissue), or make abnormally sensitive; excite; inflame.
مترادف: excite, inflame
متضاد: soothe
مشابه: aggravate, elicit, exacerbate, incite, induce, provoke, stimulate
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: irritator (n.)
(1) تعریف: to provoke anger or annoyance.
مترادف: annoy
مشابه: ruffle

(2) تعریف: to stimulate a characteristic function or response, or produce a sensitive or inflamed condition, in living tissue.
مشابه: stimulate

جمله های نمونه

1. The noise was beginning to irritate me intensely.
[ترجمه پاشائیان] سرو صدا شروع به تحریک شدیدمن کرد
|
[ترجمه شان] سر وصدا داشت به شدت سبب عصبانیت من می شد .
|
[ترجمه گوگل]سر و صدا به شدت مرا آزار می داد
[ترجمه ترگمان]سر و صدا کم کم داشت مرا عصبانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. After a while her behaviour really began to irritate me.
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی رفتار او واقعاً مرا عصبانی کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی رفتار او واقعا مرا عصبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some perfumes can irritate the skin and cause itchiness.
[ترجمه پاشائیان] بعضی عطرها می توانند پوست را تحریک کرده وموجب خارش شوند
|
[ترجمه گوگل]برخی از عطرها می توانند پوست را تحریک کرده و باعث خارش شوند
[ترجمه ترگمان]برخی از عطرها ممکن است پوست را تحریک کرده و موجب خارش شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some painkilling drugs can irritate the lining of the stomach.
[ترجمه پاشائیان] بعضی از داروهای مسکن میتوانند موجب سوزش معده شوند
|
[ترجمه شان] برخی از دارو های ضد درد، می توانند موجب تحریک و سوزش معده شوند.
|
[ترجمه گوگل]برخی از داروهای مسکن می توانند پوشش داخلی معده را تحریک کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از داروها می توانند شکم معده را تحریک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't irritate her, she's on a short fuse today.
[ترجمه پاشائیان] اذیت اش نکنید او امروز کمی زود رنج شده
|
[ترجمه گوگل]او را عصبانی نکنید، او امروز روی فیوز کوتاه است
[ترجمه ترگمان]اذیتش نکن، امروز یک فیوز برق داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This cream may irritate sensitive skin .
[ترجمه گوگل]این کرم ممکن است پوست حساس را تحریک کند
[ترجمه ترگمان]این کرم ممکن است پوست حساس را تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The child's incessant talking started to irritate her.
[ترجمه گوگل]صحبت های بی وقفه کودک باعث عصبانیت او شد
[ترجمه ترگمان]مدام حرف می زد که او را ناراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The discharges irritate and make the skin sore; salivation may be profuse; the breath offensive.
[ترجمه پاشائیان] ترشحات ممکن است باعث تحریک پوست وایجاد درد شوند؛بزاق ممکن است بیش ار حد باشد و تنفس نامطبوع
|
[ترجمه گوگل]ترشحات باعث تحریک و درد پوست می شود ترشح بزاق ممکن است زیاد باشد نفس توهین آمیز
[ترجمه ترگمان]تخلیه به شدت تحریک می شود و پوست را مجروح می کند؛ بزاق ترشح ممکن است سرشار از تب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perfumes in soap can irritate skin.
[ترجمه گوگل]عطرهای موجود در صابون می توانند پوست را تحریک کنند
[ترجمه ترگمان]صابون زدن در صابون می تواند پوست را تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can irritate sensitive eyes or those of contact lens wearers.
[ترجمه گوگل]می تواند چشم های حساس یا کسانی که از لنز استفاده می کنند را تحریک کند
[ترجمه ترگمان]می تواند چشمان حساس و یا لنزهای تماسی را به خود جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some horses also like to tease us, to irritate us with trivial annoyances - and especially in front of an audience.
[ترجمه گوگل]برخی از اسب‌ها نیز دوست دارند ما را اذیت کنند، با مزاحمت‌های بی‌اهمیت - و به‌ویژه در مقابل تماشاگران - ما را آزار دهند
[ترجمه ترگمان]برخی اسب ها نیز دوست دارند ما را اذیت کنند، تا ما را با ناراحتی های جزئی، و به خصوص در مقابل مخاطب آزار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Technical deficiencies may irritate, but judicious selection of a short sequence can provide useful evidential material.
[ترجمه پاشائیان] نقایص فنی ممکن است ناراحت کننده باشد ، اما انتخاب عاقلانه از یک سلسله مراتب کوتاه می تواند اصول وشواهدمدلل ومفید را تامین کند
|
[ترجمه گوگل]کاستی‌های فنی ممکن است آزاردهنده باشد، اما انتخاب دقیق یک دنباله کوتاه می‌تواند مطالب شواهد مفیدی را ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]نقص فنی ممکن است موجب برانگیختن خشم شود، اما انتخاب عاقلانه یک توالی کوتاه می تواند مواد شهادتی مفید ارایه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He both nodded and shrugged, which seemed to irritate her.
[ترجمه گوگل]هم سرش را تکان داد و هم شانه هایش را بالا انداخت که به نظر می رسید او را عصبانی کرده بود
[ترجمه ترگمان]هر دو سرش را تکان داد و شانه هایش را بالا انداخت و به نظر می رسید که او را ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A typical nighttime movement like rolling over can irritate the inflamed joints and awaken the sleeper.
[ترجمه گوگل]یک حرکت معمولی شبانه مانند غلت زدن می تواند مفاصل ملتهب را تحریک کرده و فرد خواب را بیدار کند
[ترجمه ترگمان]یک حرکت شبانه معمولی مانند غلت زدن می تواند مفاصل ملتهب را تحریک کرده و خفته را بیدار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The salesman's obsequious manner was beginning to irritate me.
[ترجمه گوگل]رفتار وقیحانه فروشنده شروع به آزارم می کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار obsequious فروشنده کم کم عصبانی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

خشمگین کردن (فعل)
annoy, incense, aggravate, exasperate, anger, infuriate, vex, make angry, disgruntle, spite, irritate, enrage, make furious, provoke

رنجاندن (فعل)
annoy, mortify, vex, offend, irk, irritate, put out

عصبانی کردن (فعل)
fluster, annoy, flurry, funk, irritate, enrage, blow up, madden, unnerve, steam up

سوزش دادن (فعل)
irritate, inflame

انگلیسی به انگلیسی

• annoy, bother, aggravate, anger; cause inflammation or extreme sensitivity (medicine)
if something irritates you, it keeps annoying you.
if something irritates a part of your body, it causes it to itch or be sore.
see also irritating.

پیشنهاد کاربران

آشفته و آزرده خاطر شدن
معادل فارسی:
اعصاب داغون کردن/شدن ( معمولا به صورت مکرر )
دوستان بهترین معنی برای این واژه
عصبانی کردن
فشاری کردن
سوزش دادن
هر سه واژه شدت عصبانی کردن رو میرسونند
دوستان به این واژه ها و تفاوت هاشون توجه کنین:
harass: اذیت و آزار از طریق توهین و رفتار بد از قصد به طوری که طرف واقعا رنجیده و ناراحت بشه
offend: ناراحت کردن و رنجاندن اما نه با نیت و قصد و قرض
...
[مشاهده متن کامل]

annoy: تحریک کردن و آزار دادن
irritate: تحریک کردن و آزار دادن اما نه به اندازه annoy
bother: اذیت کردن اما نه از روی قصد و نه به مقدار زیاد
badger و pester: پیله کردن و آویزون افراد شدن به طوری که باعث آزارشون بشه
tease: سر به سر کسی گذاشتن و اذیت کردن با نیت شوخی

به تریج قبای کسی خوردن
کسی که از حرفی یا کاری بدش آ�ده و به شخصیتش بَر خورده باشد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : irritate
✅️ اسم ( noun ) : irritability / irritation / irritant
✅️ صفت ( adjective ) : irritable / irritated / irritating / irritant
✅️ قید ( adverb ) : irritably / irritatingly
یک هم معنی خیلی جالب براش بگیم :
get on sb's nerves یعنی رو مخ کسی بودن
برآشفتن، خشماندن
فشاری شدن
provoke - stimulate
ازردن عصبانی کردن
تحریک کردن
کفر کسی ر دراوردن، کسی ر به شدت عصبانی کردن و در کل معانی زیر:
خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن
irritate ( verb ) = aggravate ( verb )
به معناهای : بدتر کردن، وخیم تر کردن، دامن زدن به، تشدید کردن، مزید بر علت شدن/خشمگین کردن، خون کسی را به جوش آوردن، اذیت کردن، عصبانی کردن، آزار دادن
ملتهب کردن
ناراحت کردن . دلخور کردن
به شور آوردن، تحریک نمودن
عصاب خورد کردن
خود زنی
مزاحمت
vex
annoy
برافروختن
فعل:
make ( someone ) annoyed or a little angry. باعث آزار یا کمی عصبانی شدن ( کسی ) .
"his tone irritated her" صداش او را رنجاند.
cause inflammation or other discomfort in ( a part of the body ) . باعث التهاب یا ناراحتی های دیگر ( بخشی از بدن ) می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

"sprays and polishes can irritate dry, sensitive skin""اسپری ها و بلوری ها می توانند پوست خشک و حساس را تحریک کنند"

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس