• (1)تعریف: not having or showing reverence or respect. • متضاد: god-fearing, respectful, reverent • مشابه: disrespectful, profane
- She considered it irreverent for anyone to call the pastor by his first name.
[ترجمه گوگل] او این را بی احترامی می دانست که کسی کشیش را با نام کوچکش صدا بزند [ترجمه ترگمان] وی آن را \"irreverent\" می شمرد، زیرا هر کس نام کشیش را با اولین نام خود می خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: having or showing a humorously critical attitude toward institutions, beliefs, or people that others may revere. • متضاد: respectful, reverent
- The irreverent comic strip is always poking fun at governmental institutions.
[ترجمه گوگل] کمیک استریپ بیاحترامی همیشه مؤسسات دولتی را مسخره میکند [ترجمه ترگمان] کمیک استریپ \"irreverent\" همیشه به موسسات دولتی خوش می گذرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Taylor combined great knowledge with an irreverent attitude to history.
[ترجمه گوگل]تیلور دانش عالی را با نگرش بی احترامی به تاریخ ترکیب کرد [ترجمه ترگمان]تیلور دانش عالی را با نگرش irreverent نسبت به تاریخ ترکیب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She has an irreverent attitude towards marriage.
[ترجمه وحید] او نسبت به ازدواج نگرشی بی قید و بند دارد.
|
[ترجمه گوگل]او نگرش بی احترامی نسبت به ازدواج دارد [ترجمه ترگمان]او نسبت به ازدواج نسبت به این زن نسبت به او نسبت به هم بدگمان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He employs an irreverent humour to salt his observation.
[ترجمه گوگل]او از طنز بیاحترامی استفاده میکند تا به مشاهداتش کمک کند [ترجمه ترگمان]او برای نمک زدن خود از طنز irreverent استفاده می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She employed an irreverent humor to salt her observation.
[ترجمه گوگل]او از طنز بیاحترامی استفاده کرد تا به مشاهداتش کمک کند [ترجمه ترگمان]او به این نتیجه رسیده بود که او یک شوخی توهین آمیز برای نمک کردن به او دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's irreverent for a man not to take his hat off in church.
[ترجمه گوگل]برای مردی که در کلیسا کلاهش را از سر بر نمی دارد، بی احترامی است [ترجمه ترگمان]سخت است که یک مرد کلاهش را از کلیسا بردارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The movie takes an irreverent look at the city.
[ترجمه گوگل]فیلم نگاهی بیاحترامی به شهر دارد [ترجمه ترگمان]در این فیلم، یک نگاه irreverent آمیز به شهر دیده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This irreverent city braced for a conservative storm.
[ترجمه گوگل]این شهر بی احترام برای یک طوفان محافظه کار آماده شد [ترجمه ترگمان]این شهر گستاخ آمیز برای یک طوفان محافظه کار آماده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Critchley was always vulnerable because of his irreverent humour, which could lead to incautious and overt disrespect.
[ترجمه گوگل]کریچلی همیشه به دلیل شوخ طبعی بیاحترامیاش آسیبپذیر بود، که میتوانست به بیاحتیاطی و بیاحترامی آشکار منجر شود [ترجمه ترگمان]Critchley همواره به دلیل طنز irreverent آسیب پذیر بود که می تواند به بی احترامی آشکار و آشکار منجر شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was wildly irreverent, too, and loved nothing better than defying rules and deflating self-important petty officials.
[ترجمه گوگل]او نیز به شدت بیاحترامی بود، و چیزی را بهتر از سرپیچی از قوانین و بیاعتنایی به مقامات کوچک خود مهم دوست نداشت [ترجمه ترگمان]او به شدت irreverent بود، و هیچ چیز را بهتر از نادیده گرفتن قوانین و deflating مقامات حقیر خود نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The point is in no way irreverent or anarchistic.
[ترجمه گوگل]موضوع به هیچ وجه بی احترامی یا آنارشیستی نیست [ترجمه ترگمان]این نکته به هیچ وجه irreverent یا anarchistic نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Here Picasso is more irreverent than ever, but never obscene-the elegance of his draughtsmanship sees to that.
[ترجمه گوگل]در اینجا پیکاسو بیاحترامتر از همیشه است، اما هرگز زشت نیست - ظرافت نقشهکشی او به این امر منجر میشود [ترجمه ترگمان]در اینجا پیکاسو بسیار irreverent از همیشه است، اما هرگز وقیح نیست - ظرافت of او این را می بیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She employs an irreverent humour to salt her observation.
[ترجمه گوگل]او از طنز بی احترامی استفاده می کند تا به مشاهدات خود کمک کند [ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به او کم تر از این نیست که او را تحت نظر داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I do think, Augustine, you are so irreverent!
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم، آگوستین، تو خیلی بی احترامی! [ترجمه ترگمان]، \"من فکر می کنم،\" آگوستین تو خیلی بی انصافی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He gave her an irreverent reply.
[ترجمه گوگل]او پاسخی بی اعتنا به او داد [ترجمه ترگمان]فیلیپ پاسخ مهرآمیزی به او داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. THE GOD DELUSION is an irreverent book.
[ترجمه گوگل]هذیان خدا کتاب بی احترامی است [ترجمه ترگمان]خدا delusion کتاب irreverent است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• lacking reverence; disrespectful, rude, impudent if you are irreverent, you do not show the respect for someone or something that people would expect.