1. He has irretrievably compromised himself by accepting money from them.
[ترجمه گوگل]او با پذیرش پول از آنها به طور جبران ناپذیری خود را به خطر انداخته است
[ترجمه ترگمان]او به کلی خود را با قبول پول از آن ها به خطر انداخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به کلی خود را با قبول پول از آن ها به خطر انداخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Eventually her marriage broke down irretrievably.
[ترجمه گوگل]سرانجام ازدواج او به طور غیرقابل جبرانی شکست خورد
[ترجمه ترگمان]بالاخره ازدواج او به کلی از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بالاخره ازدواج او به کلی از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some of our old traditions are irretrievably lost.
[ترجمه گوگل]برخی از سنت های قدیمی ما به طور جبران ناپذیری از بین رفته اند
[ترجمه ترگمان]برخی از سنن قدیمی ما به نحوی از دست رفته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برخی از سنن قدیمی ما به نحوی از دست رفته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Have we become the Huxleyan mob irretrievably affixed to the tube and addicted to its terror and its trivia?
[ترجمه گوگل]آیا ما به اوباش هاکسلیان تبدیل شدهایم که بهطور جبران ناپذیری به لوله چسبانده شدهاند و به وحشت و چیزهای بیاهمیت آن معتاد شدهاند؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما به گروه Huxleyan که به شدت به این لوله چسبیده و به ترور و جزئیات آن معتاد شده اند، تبدیل شده ایم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آیا ما به گروه Huxleyan که به شدت به این لوله چسبیده و به ترور و جزئیات آن معتاد شده اند، تبدیل شده ایم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Hung - chien's heart sank irretrievably. He mechanically took the key and thanked her.
[ترجمه گوگل]آویزان شد - قلب چین به طرز جبران ناپذیری فرو رفت به صورت مکانیکی کلید را گرفت و از او تشکر کرد
[ترجمه ترگمان]قلب او به کلی از بین رفت او به سرعت کلید را برداشت و از او تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قلب او به کلی از بین رفت او به سرعت کلید را برداشت و از او تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Everything is wrong, utterly and irretrievably wrong.
[ترجمه گوگل]همه چیز اشتباه است، کاملاً و غیر قابل جبران است
[ترجمه ترگمان]همه چیز اشتباه است، مطلقا و همه چیز اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همه چیز اشتباه است، مطلقا و همه چیز اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They like to find us quite irretrievably bad and to leave us quite unattractively good.
[ترجمه گوگل]آنها دوست دارند ما را به طور غیرقابل جبرانی بد بدانند و ما را به طرز غیرجذابی خوب رها کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها دوست دارند ما را کام لا به کلی از دست بدهند و ما را خیلی خوب تنها بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها دوست دارند ما را کام لا به کلی از دست بدهند و ما را خیلی خوب تنها بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Imperialism is irretrievably on the decline.
[ترجمه گوگل]امپریالیسم به طور جبران ناپذیری رو به زوال است
[ترجمه ترگمان]امپریالیسم در حال حاضر به نحوی irretrievably است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]امپریالیسم در حال حاضر به نحوی irretrievably است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is irretrievably lost.
[ترجمه گوگل]به طور جبران ناپذیری از دست می رود
[ترجمه ترگمان]به نحوی irretrievably از دست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به نحوی irretrievably از دست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They were divorced on the grounds that their marriage had broken down irretrievably.
[ترجمه گوگل]آنها به این دلیل طلاق گرفتند که ازدواجشان به طور غیرقابل جبرانی از هم پاشیده است
[ترجمه ترگمان]آن ها به دلایلی که ازدواجشان به کلی از دست داده بود، از هم جدا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها به دلایلی که ازدواجشان به کلی از دست داده بود، از هم جدا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Once again, I felt that if I did not somehow sublimate my pain, I should be irretrievably lost.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر احساس کردم که اگر به نحوی دردم را تعالی ندهم، باید به طور جبران ناپذیری گم شوم
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، احساس کردم که اگر به گونه ای درد مرا نادیده نگیرم، دیگر به کلی از دست رفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، احساس کردم که اگر به گونه ای درد مرا نادیده نگیرم، دیگر به کلی از دست رفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Despite indiscretions induced by excess alcohol, relations between Stewart and Glenure had not broken down irretrievably.
[ترجمه گوگل]با وجود بیاحتیاطیهای ناشی از الکل زیاد، روابط بین استوارت و گلنور بهطور جبرانناپذیری شکسته نشده بود
[ترجمه ترگمان]با وجود indiscretions ناشی از الکل، روابط بین استوارت و Glenure به نحوی از بین نرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با وجود indiscretions ناشی از الکل، روابط بین استوارت و Glenure به نحوی از بین نرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Whether it flows as sand or turns on wheels within wheels, time escapes irretrievably, while we watch.
[ترجمه گوگل]چه به صورت شن در جریان باشد و چه بر روی چرخ های درون چرخ بچرخد، زمان در حالی که ما تماشا می کنیم به طور غیرقابل جبرانی فرار می کند
[ترجمه ترگمان]چه به اندازه شن جریان داشته باشد یا روی چرخ ها چرخ بزند، زمان به کلی از بین می رود، در حالی که ما تماشا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چه به اندازه شن جریان داشته باشد یا روی چرخ ها چرخ بزند، زمان به کلی از بین می رود، در حالی که ما تماشا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He succumbs to the temptation of attending church services at Lowick, where Casaubon cuts him irretrievably.
[ترجمه گوگل]او تسلیم وسوسه شرکت در مراسم کلیسا در لوویک می شود، جایی که کازابون او را به طور غیرقابل جبرانی بریده است
[ترجمه ترگمان]به وسوسه خدمات کلیسا در لوویک می افتد، جایی که کازوبن همه چیز را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به وسوسه خدمات کلیسا در لوویک می افتد، جایی که کازوبن همه چیز را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید