irresponsibility

/ɪrəˌspɑːnsəˈbɪləti//ˌɪrɪˌspɒnsəˈbɪlɪti/

معنی: وظیفه نشناسی، عدم مسولیت
معانی دیگر: وظیفه نشناسی

جمله های نمونه

1. It was an act of gross irresponsibility to leave someone who wasn't properly trained in charge of the machine.
[ترجمه گوگل]این یک عمل بی مسئولیتی فاحش بود که فردی را که به درستی آموزش ندیده بود مسئول دستگاه رها کنیم
[ترجمه ترگمان]این عمل وظیفه gross بود که کسی را ترک کند که به اندازه کافی ماهر نبود که مسئول ماشین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That is nothing short of irresponsibility, and inflicts severe damage on our democracy.
[ترجمه گوگل]این چیزی جز بی مسئولیتی نیست و لطمه شدیدی به دموکراسی ما وارد می کند
[ترجمه ترگمان]این چیزی از بی مسئولیتی و بی مسئولیتی است و خسارات شدیدی به دموکراسی ما به بار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Negative beliefs are a source of shortsightedness, irresponsibility, irresoluteness and timidity. If you do not believe that you can create and control your future, you are unlikely to win in life. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]باورهای منفی منشا کوته فکری، بی مسئولیتی، بی تصمیمی و ترسو هستند اگر باور ندارید که می توانید آینده خود را بسازید و کنترل کنید، بعید است که در زندگی پیروز شوید دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]عقاید منفی منبع of، بی مسئولیتی، irresoluteness و کمرویی است اگر شما باور ندارید که می توانید آینده خود را ایجاد و کنترل کنید، بعید است در زندگی برنده شوید دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was serious talk of ecological suicide, criminal irresponsibility and the evils of toxic fumes merging with alcoholic ones.
[ترجمه گوگل]صحبت های جدی در مورد خودکشی زیست محیطی، بی مسئولیتی جنایی و شرارت بخارات سمی که با گازهای الکلی ادغام می شوند وجود داشت
[ترجمه ترگمان]صحبت های جدی درباره خودکشی اکولوژیکی، بی مسئولیتی کیفری و مضرات گازهای سمی که با مواد الکلی ادغام می شوند، وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My principal inheritance was a justification for any irresponsibility I cared to indulge in thereafter.
[ترجمه گوگل]ارث اصلی من توجیهی بود برای هرگونه بی مسئولیتی که پس از آن دوست داشتم در آن افراط کنم
[ترجمه ترگمان]ارث اصلی من یک توجیه برای هیچ گونه بی مسئولیتی بود که من از آن پس از آن هوس شرکت در آن را نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Failure is the consequence of laziness, irresponsibility, recklessness and emotional stupidity. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]شکست نتیجه تنبلی، بی مسئولیتی، بی پروایی و حماقت عاطفی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]شکست نتیجه تنبلی، بی مسئولیتی، بی پروایی و حماقت احساسی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All material objects around announced thier irresponsibility with terrible iteration.
[ترجمه گوگل]همه اشیای مادی اطراف با تکرار وحشتناک بی مسئولیتی خود را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]تمام اشیا مادی در اطراف از بی مسئولیتی thier با تکرار وحشتناک خبر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such believe led to their self-will, obstinacy and irresponsibility.
[ترجمه گوگل]چنین اعتقادی منجر به خودخواهی، لجبازی و بی مسئولیتی آنها شد
[ترجمه ترگمان]چنین اعتقادی به اراده و will آن ها منجر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such believe led to their self-will, obstinacy and irresponsibility, caring for nothing and uninhabited, .
[ترجمه گوگل]چنین اعتقادی به خودخواهی، لجاجت و بی مسئولیتی، اهمیت دادن به هیچ و خالی از سکنه آنها منجر شد
[ترجمه ترگمان]چنین اعتقادی به اراده و اراده و وظیفه و وظیفه، به هیچ چیز و غیر مس کون منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But ignorance cannot be used to rationalize irresponsibility.
[ترجمه گوگل]اما نمی توان از جهل برای توجیه بی مسئولیتی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اما جهل نمی تواند برای عقلانی کردن بی مسئولیتی به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. De Gaulle warned of a return to the bad old days of incoherence and irresponsibility.
[ترجمه گوگل]دوگل در مورد بازگشت به روزهای بد گذشته از عدم انسجام و بی مسئولیتی هشدار داد
[ترجمه ترگمان]دو گل در مورد بازگشت به روزه ای بد اخلاق و بی مسئولیتی خود هشدار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I wondered what they were thinking, then pondered on the fineness of the dividing line between exhilarating adventure and irresponsibility.
[ترجمه گوگل]تعجب کردم که آنها به چه فکر می کنند، سپس در مورد ظرافت خط تقسیم بین ماجراجویی هیجان انگیز و بی مسئولیتی فکر کردم
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که آن ها به چه چیزی فکر می کنند، سپس به the خط جداکننده بین ماجراجویی هیجان انگیز و بی مسئولیتی فکر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Monk treats Russell's sallies with humourless seriousness, trying to get us to see them as proof of intellectual irresponsibility.
[ترجمه گوگل]مونک با جديت‌هاي راسل با جديت بدون شوخي برخورد مي‌کند و تلاش مي‌کند آنها را به عنوان دليلي بر بي‌مسئوليت فکري بدانيم
[ترجمه ترگمان]مانک با جدیت humourless رفتار می کند و سعی می کند ما را قانع کند که آن ها را به عنوان دلیل بی مسئولیتی عقلی ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you have a negative character, you are likely to fall victim to laziness, irresponsibility, low self- esteem, irresolution. Quitting- mindedness, recklessness, compulsion and emotional impulsiveness. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]اگر شخصیت منفی دارید، احتمالا قربانی تنبلی، بی مسئولیتی، اعتماد به نفس پایین و بی تصمیمی می شوید ترک فکر، بی پروایی، اجبار و تکانشگری عاطفی دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]اگر شما دارای یک شخصیت منفی هستید، احتمالا قربانی تنبلی، بی مسئولیتی، عزت نفس پایین و عدم اعتماد به نفس هستید پس از ترک سیگار، بی احتیاطی، اجبار، و impulsiveness احساسی دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وظیفه نشناسی (اسم)
irresponsibility

عدم مسولیت (اسم)
irresponsibility

انگلیسی به انگلیسی

• lack of responsibility, carelessness; incompetence, lack of qualification; lack of accountability, independence

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : irresponsibility
✅️ صفت ( adjective ) : irresponsible
✅️ قید ( adverb ) : irresponsibly

بپرس