irresolvable

/ˌɪrɪˈzɑːlvəbəl//ˌɪrɪˈzɒlvəbl/

معنی: تجزیه ناپذیر، حل نشدنی، جدا نشدنی، غیر قابل تجزیه
معانی دیگر: تجزیه نشدنی یا نکردنی

جمله های نمونه

1. Einstein's theory of relativity with widespread irresolvable paradox, including the quality rises with the speed equation.
[ترجمه گوگل]نظریه نسبیت اینشتین با پارادوکس غیر قابل حل گسترده، از جمله افزایش کیفیت با معادله سرعت
[ترجمه ترگمان]نظریه نسبیت انیشتین با پارادوکس irresolvable گسترده، از جمله افزایش کیفیت با معادله سرعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. US Republican Senator Judd Gregg withdrew Thursday as the nominee for Secretary of Commerce, citing "irresolvable conflicts" with the Obama administration over its economic stimulus plan.
[ترجمه گوگل]جاد گرگ، سناتور جمهوری خواه ایالات متحده، روز پنجشنبه به عنوان نامزد وزیر بازرگانی با اشاره به "تضادهای غیرقابل حل" با دولت اوباما بر سر طرح محرک اقتصادی این کشور کنار رفت
[ترجمه ترگمان]جود Gregg، سناتور جمهوری خواه ایالات متحده، روز پنج شنبه به عنوان نامزد وزیر بازرگانی، با اشاره به \"درگیری های irresolvable\" با دولت اوباما در مورد برنامه محرک اقتصادی اش عقب نشینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But he said he had found there were "irresolvable conflicts" on issues including Mr Obama's economic stimulus package and the country's census.
[ترجمه گوگل]اما او گفت که متوجه شده است که "تضادهای حل نشدنی" در مورد موضوعاتی از جمله بسته محرک اقتصادی آقای اوباما و سرشماری کشور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما او گفت که دریافته است که \"درگیری های irresolvable\" در مسائل از جمله بسته محرک اقتصادی آقای اوباما و سرشماری این کشور صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is again, one of that irresolvable areas.
[ترجمه گوگل]این باز هم یکی از آن حوزه های غیرقابل حل است
[ترجمه ترگمان]این باز هم یکی از آن مناطق irresolvable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Among the irresolvable problems that spark emigration, there are material ones, and emotional ones.
[ترجمه گوگل]از جمله مشکلات لاینحلی که جرقه هجرت می دهد، مشکلات مادی و عاطفی است
[ترجمه ترگمان]در میان مشکلات irresolvable که به مهاجرت می پردازند، موارد مادی و عاطفی نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the third level, the irresolvable conflict between man and himself is examined through Beyond the Horizon and The Iceman Cometh.
[ترجمه گوگل]در سطح سوم، تعارض لاینحل بین انسان و خودش از طریق Beyond the Horizon و The Iceman Cometh بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]در سطح سوم، اختلاف میان فردی و خود او از طریق افق محدود و The cometh مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are no irresolvable issues or obstacles in Russia-China relations. What we need is the better and faster development of friendly cooperation.
[ترجمه گوگل]در روابط روسیه و چین هیچ مشکل یا مانع حل نشدنی وجود ندارد آنچه ما نیاز داریم توسعه بهتر و سریعتر همکاری دوستانه است
[ترجمه ترگمان]هیچ مشکل و یا موانعی در روابط روسیه و چین وجود ندارد چیزی که ما نیاز داریم توسعه بهتر و سریع تر هم کاری دوستانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everybody reads with a lens. Some of the cultural wars in this country are deep-rooted, eternal and irresolvable. Gun control. Abortion. Justin Bieber.
[ترجمه گوگل]همه با لنز می خوانند برخی از جنگ‌های فرهنگی در این کشور ریشه‌دار، جاودانه و غیرقابل حل هستند کنترل اسلحه سقط جنین جاستین بیبر
[ترجمه ترگمان]هر کسی با یک لنز می خواند برخی از جنگ های فرهنگی در این کشور ریشه دار، ابدی و irresolvable هستند کنترل اسلحه Abortion جاستین بیبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The real life shows that morbid spiritual life and irresolvable mental barriers is always one of the important factors which affect people's quality of life.
[ترجمه گوگل]زندگی واقعی نشان می دهد که زندگی معنوی بیمارگونه و موانع روانی غیرقابل حل، همواره یکی از عوامل مهمی است که بر کیفیت زندگی افراد تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]زندگی واقعی نشان می دهد که زندگی معنوی morbid و موانع ذهنی irresolvable همواره یکی از عوامل مهم است که بر کیفیت زندگی مردم تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Zoroastrians, ancestors of modern Iran who saw life on Earth as a constant and irresolvable struggle between good and evil, may have been more right than they could possibly have known.
[ترجمه گوگل]زرتشتیان، نیاکان ایران مدرن که زندگی روی زمین را مبارزه ای دائمی و حل ناشدنی بین خیر و شر می دانستند، شاید بیش از آن چیزی که می توانستند بدانند، درست می گفتند
[ترجمه ترگمان]The، اجداد ایران مدرن که زندگی روی زمین را به عنوان یک مبارزه دائمی و irresolvable بین خوب و بد می دانند، ممکن است بسیار بهتر از آن چیزی باشند که می توانستند بدانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some of the cultural wars in this country are deep-rooted, eternal and irresolvable. Gun control.
[ترجمه گوگل]برخی از جنگ‌های فرهنگی در این کشور ریشه‌دار، جاودانه و غیرقابل حل هستند کنترل اسلحه
[ترجمه ترگمان]برخی از جنگ های فرهنگی در این کشور ریشه دار، ابدی و irresolvable هستند کنترل اسلحه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Certain change requests coming from the feature teams can sometimes create irresolvable conflicts with other products that use the platform.
[ترجمه گوگل]برخی از درخواست‌های تغییر که از تیم‌های ویژگی می‌آیند، گاهی اوقات می‌توانند تضادهای غیرقابل حلی را با سایر محصولاتی که از پلتفرم استفاده می‌کنند ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از درخواست های تغییر که از سوی تیم های دارای ویژگی می آیند، گاهی اوقات می توانند با سایر محصولاتی که از سکو استفاده می کنند، تناقض ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a statement, Judd Gregg said it had become apparent during the vetting process that his appointment would not work because, as he said, there were irresolvable conflicts on policy.
[ترجمه گوگل]جاد گرگ در بیانیه‌ای گفت که در طول فرآیند بازرسی مشخص شده است که انتصاب او کارساز نخواهد بود زیرا، همانطور که او گفت، درگیری‌های حل نشدنی در سیاست وجود دارد
[ترجمه ترگمان]جود Gregg در بیانیه ای گفت که در طول فرآیند بررسی و بررسی، آشکار شده بود که انتصاب او به این دلیل عملی نخواهد بود، زیرا او گفت، هیچ اختلافی در زمینه سیاست وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجزیه ناپذیر (صفت)
atomic, irresolvable, indissoluble, infrangible

حل نشدنی (صفت)
irresolvable, indissoluble, inextricable, insoluble, unsolved, insolvable

جدا نشدنی (صفت)
inseparable, irresolvable

غیر قابل تجزیه (صفت)
irresolvable, irrefrangible

تخصصی

[نساجی] حل نشدنی - تجزیه نشدنی - جدا نشدنی

انگلیسی به انگلیسی

• not able of being resolved; not able to be be broken down into single parts; irreducible

پیشنهاد کاربران

بپرس