irreplaceable

/ɪrəˈpleɪsəbl̩//ˌɪrɪˈpleɪsəbl̩/

معنی: غیر منقول، غیر قابل تعویض، بی عوض
معانی دیگر: جایگزین ناپذیر، بدون جانشین، بی همتا، غیر قابل تعوی­، بی عو­

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: irreplaceably (adv.)
• : تعریف: impossible to replace or duplicate.

- The vase was centuries old and irreplaceable.
[ترجمه نرگس] گلدان قرن ها قدمت داشت و بی همتا بود.
|
[ترجمه گوگل] این گلدان قرن ها قدمت داشت و قابل تعویض نبود
[ترجمه ترگمان] این گلدان قرن ها کهنه و غیرقابل تعویض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- To him, she was irreplaceable, and he never married again.
[ترجمه گوگل] برای او، او غیرقابل جایگزین بود و او دیگر هرگز ازدواج نکرد
[ترجمه ترگمان] به نظر او، او غیرقابل تعویض بود، و دیگر هرگز ازدواج نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. In order to be irreplaceable, one must always be different.
[ترجمه گوگل]برای غیرقابل تعویض بودن باید همیشه متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]برای اینکه جایگزین ناپذیر باشید، باید همیشه متفاوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Works of art were lost, many of them irreplaceable.
[ترجمه گوگل]آثار هنری گم شدند، بسیاری از آنها غیر قابل جایگزینی بودند
[ترجمه ترگمان]آثار هنری از دست رفته و بسیاری از آن ها غیرقابل تعویض بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No-one's irreplaceable in the workplace.
[ترجمه گوگل]هیچ کس در محل کار غیر قابل تعویض نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ کس جایگزین ناپذیر در محل کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inevitably, this will entail losing some of the irreplaceable character of this unique building.
[ترجمه گوگل]به ناچار، این امر مستلزم از دست دادن برخی از ویژگی های بی بدیل این ساختمان منحصر به فرد است
[ترجمه ترگمان]این امر به طور اجتناب ناپذیری منجر به از دست دادن برخی از ویژگی های غیرقابل تعویض این ساختمان منحصر به فرد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These pictures are irreplaceable.
[ترجمه گوگل]این عکس ها غیر قابل تعویض هستند
[ترجمه ترگمان]این عکس ها غیرقابل تعویض هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Clark said the Army had already lost one irreplaceable man in General Custer.
[ترجمه گوگل]کلارک گفت که ارتش قبلاً یک مرد غیرقابل جایگزین را در ژنرال کاستر از دست داده است
[ترجمه ترگمان]کلارک گفت ارتش قبلا یک مرد غیرقابل جایگزین را در کل Custer از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is a unique and irreplaceable opportunity.
[ترجمه گوگل]این یک فرصت منحصر به فرد و غیر قابل جایگزین است
[ترجمه ترگمان]این یک فرصت منحصربفرد و جایگزین ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fathers have a unique and irreplaceable role to play in child development.
[ترجمه گوگل]پدران نقشی منحصر به فرد و بی بدیل در رشد کودک دارند
[ترجمه ترگمان]پدران دارای نقش منحصر به فرد و غیرقابل تعویض در رشد کودک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Green land has irreplaceable function to the improvement of urban ecosystem.
[ترجمه گوگل]زمین سبز نقشی بی بدیل در بهبود اکوسیستم شهری دارد
[ترجمه ترگمان]زمین های سبز عملکرد جایگزین ناپذیر برای بهبود اکوسیستم شهری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Although dialects play an irreplaceable role in the Chinese national vocalism, they may intervene the singing exercise in many ways.
[ترجمه گوگل]اگرچه گویش‌ها نقشی بی‌بدیل در آواز ملی چین دارند، اما ممکن است از طرق مختلف در تمرین آواز دخالت کنند
[ترجمه ترگمان]گرچه گویش های فردی نقش غیرقابل تعویض را در فرهنگ ملی چین ایفا می کنند، ممکن است در بسیاری از روش ها مداخله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. English degree construction plays an irreplaceable role in the process of reviving northeast old industrial base, which is the inevitable result of the globalization.
[ترجمه گوگل]ساخت مدرک زبان انگلیسی نقشی بی بدیل در روند احیای پایگاه صنعتی قدیمی شمال شرق ایفا می کند که نتیجه اجتناب ناپذیر جهانی شدن است
[ترجمه ترگمان]ساخت درجه انگلیسی نقشی جایگزین ناپذیر در فرآیند احیای پایگاه صنعتی قدیمی شمال شرقی ایفا می کند که نتیجه اجتناب ناپذیر جهانی شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the Russian literature they play an irreplaceable role in expressing character and portraying imagery.
[ترجمه گوگل]در ادبیات روسیه نقش بی بدیلی در بیان شخصیت و به تصویر کشیدن تصویر دارند
[ترجمه ترگمان]در ادبیات روسی، آن ها نقش غیرقابل تعویض را در بیان شخصیت و نمایش تصویر ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Radio frequency communication irreplaceable makes mobile communication realized in underground mine.
[ترجمه گوگل]ارتباطات فرکانس رادیویی غیر قابل جایگزینی باعث می شود که ارتباطات سیار در معدن زیرزمینی تحقق یابد
[ترجمه ترگمان]ارتباط رادیویی با فرکانس رادیویی ارتباط موبایلی را که در معدن زیرزمینی تشخیص داده می شود، ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر منقول (صفت)
immovable, irreplaceable

غیر قابل تعویض (صفت)
incommutable, irreplaceable

بی عوض (صفت)
irreplaceable

انگلیسی به انگلیسی

• unable to be replaced, cannot be duplicated
things or people that are irreplaceable are so special that they cannot be replaced if they are lost or destroyed, or if they leave.

پیشنهاد کاربران

جایگزین ناپذیر
دیگری مهم ( محبوب )
غیر قابل جایگزینی ( به خاطر ارزش و اهمیت )
بی بدیل
منحصر به فرد

بپرس