irreparably


بطور جبران ناپذیر

جمله های نمونه

1. The ship has been irreparably damaged.
[ترجمه گوگل]کشتی آسیب جبران ناپذیری دیده است
[ترجمه ترگمان]کشتی به طرز جبران ناپذیری صدمه دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her heart was irreparably damaged by a virus.
[ترجمه گوگل]قلب او توسط یک ویروس به طور غیرقابل جبرانی آسیب دید
[ترجمه ترگمان]قلبش از یک ویروس به طرز دردناکی آسیب دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She may have damaged her health irreparably.
[ترجمه گوگل]او ممکن است به سلامت او آسیب جبران ناپذیری وارد کرده باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است به طرز جبران ناپذیری صدمه دیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You have irreparably broken at least one client photocopier.
[ترجمه گوگل]حداقل یک دستگاه فتوکپی مشتری را به طور جبران ناپذیری شکسته اید
[ترجمه ترگمان]تو باید دست کم یکی از مشتری های دستگاه فتوکپی را خراب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But it cracked irreparably when rung for Washington's birthday in 184
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که برای تولد واشنگتن در سال 184 به صدا درآمد، به طرز جبران ناپذیری ترک خورد
[ترجمه ترگمان]اما وقتی در سال ۱۸۴ برای تولد واشنگتن به صدا درآمد، به طرز جبران ناپذیری خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Any further recalls will sully their reputations, perhaps irreparably.
[ترجمه گوگل]هر گونه فراخوانی بیشتر به شهرت آنها لطمه می زند، شاید به طور غیرقابل جبرانی
[ترجمه ترگمان]هر کسی که به یاد دارد شهرت و آبروی آن ها را کثیف خواهد کرد، شاید به نحوی چاره ناپذیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She felt that the drummer had injured her irreparably.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که درامر او را به طرز جبران ناپذیری مجروح کرده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که طبال به طرز جبران ناپذیری صدمه دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fragile economies of several southern African nations could be irreparably damaged.
[ترجمه گوگل]اقتصاد شکننده چندین کشور جنوب آفریقا ممکن است به طور جبران ناپذیری آسیب ببیند
[ترجمه ترگمان]اقتصاد شکننده چندین کشور آفریقایی جنوبی ممکن است به طرز جبران ناپذیری صدمه دیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The skills needed are mostly those which our schooling found useless and it has atrophied them without irreparably damaging them.
[ترجمه گوگل]مهارت‌های مورد نیاز عمدتاً آن‌هایی هستند که تحصیلات ما بی‌فایده می‌دانستند و بدون اینکه آسیب جبران‌ناپذیری به آنها وارد شود، آنها را از بین برده است
[ترجمه ترگمان]مهارت ها مورد نیاز بیشتر کسانی هستند که تحصیل ما بی فایده است و آن ها را تضعیف کرده است بدون اینکه به آن ها آسیب جبران ناپذیری برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Economists say the ecosystem is basically healthy; ecologists worry it may, be on the verge of being irreparably damaged.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان می گویند که اکوسیستم اساساً سالم است بوم شناسان نگرانند که ممکن است در آستانه آسیب جبران ناپذیر باشد
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان می گویند که این اکو سیستم اساسا سالم است؛ بوم شناسان نگران هستند که این اکوسیستم در آستانه نابودی آسیب خواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Sibyl gave no aid to restoring them again, and the oracle was irreparably lost.
[ترجمه گوگل]سیبیل هیچ کمکی برای بازسازی مجدد آنها نکرد و اوراکل به طور جبران ناپذیری از دست رفت
[ترجمه ترگمان]سی ان ان هیچ کمکی به احیای مجدد آن ها نکرد، و غیب گوی irreparably از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When that doesn't happen, our relationships and schedules can go way out of whack, sometimes irreparably.
[ترجمه گوگل]وقتی این اتفاق نمی‌افتد، روابط و برنامه‌های ما می‌تواند به‌طور غیرقابل جبرانی از بین برود
[ترجمه ترگمان]وقتی این اتفاق نمی افتد، روابط و برنامه ما می تواند با هم حل و فصل شود و بعضی وقت ها به طرز جبران ناپذیری به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner which is beyond repair, in a manner which cannot be fixed or corrected

پیشنهاد کاربران

به طرز جبران ناپذیری، به طور غیر قابل جبرانی، به صورتی غیرقابل ترمیم، برای همیشه، غیرقابل خوب شدن

بپرس