irreparable

/ɪˈrepərəbl̩//ɪˈrepərəbl̩/

معنی: جبران ناپذیر، مرمت ناپذیر، خوب نشدنی
معانی دیگر: چاره ناپذیر، ترمیم ناپذیر، تاوان ندادنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: irreparably (adv.), irreparability (n.)
• : تعریف: impossible to repair, restore, or rectify.
متضاد: repairable, reparable

- He had hoped for a reconciliation with his son, but the damage that he'd caused was irreparable.
[ترجمه گوگل] او به آشتی با پسرش امیدوار بود، اما آسیبی که او وارد کرده بود جبران ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان] امیدوار بود که با پسرش آشتی کند، اما آسیبی که به او زده بود غیرقابل درمانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. irreparable damage
آسیب جبران ناپذیر

2. The move would cause irreparable harm to the organization.
[ترجمه گوگل]این حرکت صدمات جبران ناپذیری به سازمان وارد می کند
[ترجمه ترگمان]این حرکت باعث آسیب جبران ناپذیری به سازمان خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unless the oil spill is contained, irreparable damage will be done to the coastline.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که نشت نفت مهار نشود، خسارات جبران ناپذیری به خط ساحلی وارد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که نشت نفت موجود نباشد، خسارات جبران ناپذیری به خط ساحلی وارد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The flood did irreparable damage to the building.
[ترجمه گوگل]سیل خسارات جبران ناپذیری به ساختمان وارد کرد
[ترجمه ترگمان]سیل خسارات جبران ناپذیری به ساختمان وارد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her death is an irreparable loss.
[ترجمه گوگل]مرگ او ضایعه ای جبران ناپذیر است
[ترجمه ترگمان] مرگ اون از دست دادن غیرقابل درمانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her death is an irreparable loss to the firm.
[ترجمه گوگل]مرگ او ضایعه جبران ناپذیری برای شرکت است
[ترجمه ترگمان] مرگ اون از دست میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Incidents of this type cause irreparable damage to relations with the community.
[ترجمه گوگل]حوادثی از این دست آسیب های جبران ناپذیری به روابط با جامعه وارد می کند
[ترجمه ترگمان]وقوع این نوع منجر به آسیب جبران ناپذیری به روابط با جامعه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His eyesight may have suffered irreparable damage .
[ترجمه گوگل]بینایی او ممکن است آسیب های جبران ناپذیری دیده باشد
[ترجمه ترگمان]بینایی او ممکن است آسیب جبران ناپذیری به بار بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Extensive mining will cause irreparable damage to the area.
[ترجمه گوگل]استخراج گسترده معدن خسارات جبران ناپذیری به منطقه وارد می کند
[ترجمه ترگمان]استخراج گسترده منجر به خسارات جبران ناپذیری به این منطقه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The forest suffered irreparable damage as a result of last year's fire.
[ترجمه گوگل]این جنگل در اثر آتش سوزی سال گذشته خسارت های جبران ناپذیری را متحمل شد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آتش سوزی سال گذشته، جنگل خسارت های جبران ناپذیری صدمه دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the damage to his eyes was irreparable.
[ترجمه گوگل]اما آسیبی که به چشمان او وارد شده بود جبران ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]اما آسیب به چشمانش irreparable بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In truth, the society's decision will cause irreparable damage to the cause of music.
[ترجمه گوگل]در حقیقت تصمیم جامعه لطمات جبران ناپذیری به عرصه موسیقی وارد می کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت تصمیم جامعه باعث آسیب جبران ناپذیری به علت موسیقی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why should his death, however tragic, threaten irreparable damage to an institutional structure of such proven strength?
[ترجمه گوگل]چرا باید مرگ او، هر چند غم انگیز، آسیب جبران ناپذیری به ساختار نهادی با چنین قدرت اثبات شده ای وارد کند؟
[ترجمه ترگمان]چرا مرگ او، با این حال، خسارت جبران ناپذیر به یک ساختار سازمانی از این قدرت اثبات شده را تهدید می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Stalinist phase did all but irreparable damage to the international reputation of Soviet historiography.
[ترجمه گوگل]مرحله استالینیسم صدمات جبران ناپذیری به اعتبار بین المللی تاریخ نگاری شوروی وارد کرد
[ترجمه ترگمان]در دوران حکومت استالین خسارت جبران ناپذیری به شهرت بین المللی تاریخ نگاری شوروی وارد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are only one generation away from causing irreparable damage to the Earth's biosphere.
[ترجمه گوگل]ما فقط یک نسل با وارد کردن صدمات جبران ناپذیر به بیوسفر زمین فاصله داریم
[ترجمه ترگمان]ما تنها یک نسل از ایجاد خسارت جبران ناپذیر به زیست کره زمین فاصله داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبران ناپذیر (صفت)
irrecoverable, irreparable

مرمت ناپذیر (صفت)
irreparable

خوب نشدنی (صفت)
irreparable

انگلیسی به انگلیسی

• beyond repair, irreversible, irremediable, uncorrectable
irreparable damage is so severe that it cannot be repaired or put right; a formal word.

پیشنهاد کاربران

جبران ناپذیر. ترمیم ناپذیر. اصلاح ناپذیر
مثال:
But the damage that he'd caused was irreparable.
اما آسیبی که او باعث آن شده بود جبران ناپذیر بود.
اصلاح نشدنی
جبران ناپذیر - ترمیم نشدنی
In 2004, General Motors pulled the Daewoo brand of vehicles out of Australia and New Zealand, citing irreparable brand damage. Later that same year, GM announced that Daewoo Motors in Europe would change its name to Chevrolet on 1 January 2005. In 2005, it was announced that Daewoo cars would have a Holden badge in Australia and New Zealand. In South Africa, Thailand, and the Middle East, Daewoo models were already branded Chevrolet. In South Korea, Daewoo was renamed GM Korea
...
[مشاهده متن کامل]

Wikipedia. com@

غیر قابل جبران
جبران ناپذیر
– The damage that he'd caused was irreparable
– The flood did irreparable damage to the building
– The move would cause irreparable harm to the organization
مرهم ناپذیر

بپرس