irremediable

/ˌɪrəˈmiːdiəbl̩//ˌɪrɪˈmiːdɪəbl̩/

معنی: بی درمان، چاره نا پذیر، غیر قابل استرداد
معانی دیگر: درمان ناپذیر، لاعلاج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: irremediably (adv.)
• : تعریف: impossible to cure, repair, or correct.
متضاد: remediable
مشابه: hopeless

جمله های نمونه

1. Section 146 distinguishes between remediable and irremediable breaches of covenant.
[ترجمه گوگل]بخش 146 بین نقض عهد قابل جبران و غیرقابل جبران تفاوت قائل می شود
[ترجمه ترگمان]بخش ۱۴۶، بین remediable و نقض irremediable پیمان تمایز قایل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For a diagnosis of brain stem death irremediable structural brain damage should be present.
[ترجمه گوگل]برای تشخیص مرگ ساقه مغز، آسیب ساختاری مغزی غیرقابل جبران باید وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]برای تشخیص فوت سلول های مغزی، آسیب مغزی structural، باید در حال حاضر وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The split between reality and illusion has become irremediable.
[ترجمه گوگل]شکاف بین واقعیت و توهم غیر قابل جبران شده است
[ترجمه ترگمان]جدایی بین واقعیت و پندار، تبدیل به irremediable شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. irremediable errors in judgment.
[ترجمه گوگل]اشتباهات جبران ناپذیر در قضاوت
[ترجمه ترگمان]خطای irremediable در قضاوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His memory suffered irremediable damage.
[ترجمه گوگل]حافظه او آسیب جبران ناپذیری دید
[ترجمه ترگمان]حافظه اش به هیچ وجه آسیب ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is our defeat final and irremediable?
[ترجمه گوگل]آیا شکست ما قطعی و غیرقابل جبران است؟
[ترجمه ترگمان]این شکست نهایی ما و چاره ناپذیر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is faced with the fact of an irremediable marital breakdown.
[ترجمه گوگل]او با واقعیت یک فروپاشی غیرقابل جبران زناشویی مواجه می شود
[ترجمه ترگمان]او با این حقیقت مواجه است که یک شکست قطعی در ازدواج وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Before the irremediable that changes in this problem, he must think the method is prevented.
[ترجمه گوگل]قبل از تغییرات غیرقابل اصلاح در این مشکل، او باید فکر کند که از روش جلوگیری شده است
[ترجمه ترگمان]قبل از رسیدن به این مشکل، او باید فکر کند که از این روش جلوگیری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The evil is now irremediable, and it has been entirely your own doing.
[ترجمه گوگل]این شر اکنون غیرقابل جبران است و کاملاً کار شما بوده است
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر شیطان irremediable شده، و همه اش کار خودت بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Become in this problem before irremediable, he thinks of a method to prevent.
[ترجمه گوگل]تبدیل شدن به این مشکل قبل از جبران ناپذیر، او به فکر روشی برای پیشگیری است
[ترجمه ترگمان]پیش از رسیدن به این مشکل به روشی متوسل شود تا از آن جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole city was affected by the irremediable calamity.
[ترجمه گوگل]کل شهر تحت تأثیر این فاجعه جبران ناپذیر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سراسر شهر براثر این فاجعه irremediable قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The evil is now irremediable.
[ترجمه گوگل]این شر اکنون غیر قابل جبران است
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر شیطان irremediable شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The merits of this plan outweighed several obvious flaws in it, which were irremediable.
[ترجمه گوگل]محاسن این طرح بیش از چندین نقص آشکار در آن بود که جبران ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]محاسن این نقشه، بیش از چند نقص مشهود در آن بود، که چاره ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a consequence of the above cases, it had often been implied that breach of any restrictive covenant would be irremediable.
[ترجمه گوگل]در نتیجه موارد فوق، اغلب گفته شده بود که نقض هر عهد محدود کننده غیرقابل جبران خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه موارد فوق، اغلب گفته می شد که نقض هر پیمان محدود کننده، چاره ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی درمان (صفت)
incurable, immedicable, irremediable

چاره نا پذیر (صفت)
indispensable, inevitable, irremediable, ineluctable, inescapable, unavoidable

غیر قابل استرداد (صفت)
irremediable, irretrievable

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be corrected; incurable; cannot be remedied, cannot be made good
if a situation or state is irremediable, it is very bad and cannot be improved; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Not able to be cured or fixed ✖️
🔍 مترادف: Incurable
✅ مثال: The damage to the environment was deemed irremediable
جبران ناپذیر

بپرس