irrelevantly


بطور بی ربط، بطور نامربوط، بدون اینکه وابستگی داشته باشد

جمله های نمونه

1. She would have hated the suit, I thought irrelevantly.
[ترجمه گوگل]بی ربط فکر کردم که از کت و شلوار متنفر می شد
[ترجمه ترگمان]به طرز نا مربوطی گفت از کت و شلوار متنفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Suddenly and irrelevantly, she asked him for money.
[ترجمه گوگل]ناگهان و بی ربط از او پول خواست
[ترجمه ترگمان]ناگهان و به طرز غیر عادی از او تقاضای پول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To - morrow! " Then she added irrelevantly: " You ought to see the baby. "
[ترجمه گوگل]فردا! سپس بی ربط اضافه کرد: «باید بچه را ببینی "
[ترجمه ترگمان]فردا! سپس او به طرز نا مربوطی گفت: \" تو باید بچه را ببینی \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Irrelevantly, insistently, scores of times, he wondered when they would come on and what they looked like.
[ترجمه گوگل]بی ربط، با اصرار، چندین بار، او به این فکر می کرد که کی می آیند و چه شکلی هستند
[ترجمه ترگمان]با اصرار و مصرانه، بارها و بارها از خود می پرسید که چه وقت به اینجا خواهند آمد و چه شکلی خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So we should acknowledge it openly rather than let it dissociate from the criminal law theory or interpret it irrelevantly.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما باید آن را آشکارا تصدیق کنیم نه اینکه اجازه دهیم از نظریه حقوق جزا جدا شود یا آن را تفسیر نامربوط کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما باید آن را آشکارا تصدیق کنیم تا اینکه اجازه دهیم از نظریه قانون جزا رها شود و یا آن را به صورت بی ربط تعبیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Secondly, as a typical completist, she is intolerable give oneself domestic full-fledged member decorate a company irrelevantly .
[ترجمه گوگل]ثانیاً، به عنوان یک کمپلیست معمولی، او غیرقابل تحمل است که به خود یک عضو تمام عیار داخلی یک شرکت را بی ربط تزئین کند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، به عنوان یک completist معمولی، او غیرقابل تحمل است به یک عضو تمام عیار داخلی یک شرکت را به طرز نا مربوطی تزیین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To deal with grey variables, traditional grey programming method transforms uncertain model to certain one, which irrelevantly ignores the influence of uncertain environment.
[ترجمه گوگل]برای مقابله با متغیرهای خاکستری، روش برنامه‌نویسی سنتی خاکستری مدل نامشخص را به یک مدل خاص تبدیل می‌کند که به طور نامربوطی تأثیر محیط نامشخص را نادیده می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]روش برنامه ریزی خاکستری سنتی برای مقابله با متغیرهای خاکستری، مدل نامطمئن را به یک مدل خاص تبدیل می کند، که به طرز نامربوطی تاثیر محیط نامطمئن را نادیده می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new algorithm is based on the statistical property and the high correlation between the two channels of INSAR. Amplitude and phase of raw data are compressed irrelevantly .
[ترجمه گوگل]الگوریتم جدید مبتنی بر ویژگی آماری و همبستگی بالای دو کانال INSAR است دامنه و فاز داده های خام بی ربط فشرده می شوند
[ترجمه ترگمان]الگوریتم جدید براساس ویژگی آماری و همبستگی بالای بین دو کانال of است Amplitude و فاز داده های خام به صورت بی ربط به هم فشرده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He tries to set his characters in an absurd environment by using these odd plots, letting then speak irrelevantly to each other to show the absurdity of people's living.
[ترجمه گوگل]او سعی می کند با استفاده از این توطئه های عجیب و غریب، شخصیت هایش را در یک محیط پوچ قرار دهد و اجازه دهد که بی ربط با یکدیگر صحبت کنند تا پوچ بودن زندگی مردم را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]او سعی می کند تا با استفاده از این توطئه های عجیب شخصیت خود را در یک محیط مسخره قرار دهد، و سپس با نا مربوطی به یکدیگر صحبت کنند تا پوچی زندگی مردم را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In consideration of the strategies, the socialist countries in reality have irrelevantly equalized the thought of "Spaning the Caudine Canyou" and "theory of oriental society".
[ترجمه گوگل]با توجه به راهبردها، کشورهای سوسیالیستی در واقعیت به طور نامربوطی فکر «Spaning the Caudine Canyou» و «تئوری جامعه شرقی» را برابر کرده اند
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن این استراتژی ها، کشورهای سوسیالیست در واقعیت به تساوی رسیده اند و تفکر \"Spaning the\" و \"نظریه جامعه شرقی\" را به تساوی کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But it is very common to ignore using it or use it irrelevantly because of all kinds of reasons.
[ترجمه گوگل]اما نادیده گرفتن استفاده از آن یا استفاده بی ربط از آن به دلایل مختلف بسیار رایج است
[ترجمه ترگمان]اما بسیار رایج است که استفاده از آن را نادیده بگیریم و یا از آن به دلیل انواع دلایل استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. During and after the period there have appeared two trends in the studies, irrelevantly complicated and unconvincing proposals; too much emphasis on archaeology materials.
[ترجمه گوگل]در طول دوره و پس از آن دو روند در مطالعات ظاهر شده است، پیشنهادهای پیچیده و غیرقابل قبول تاکید بیش از حد بر مواد باستان شناسی
[ترجمه ترگمان]در طی این دوره، دو گرایش در این مطالعات به وجود آمد که طرح های پیچیده و پیچیده غیر منطقی داشت؛ بیش از حد بر مواد باستان شناسی تاکید زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an irrelevant manner, not to the point, in a manner which does not apply

پیشنهاد کاربران

به طورِ نامربوطی
به طورِ بی ربطی
بی مناسبت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : irrelevance
✅️ صفت ( adjective ) : irrelevant
✅️ قید ( adverb ) : irrelevantly

بپرس