irrelative

/ɪˈrelətɪv//ɪˈrelətɪv/

معنی: نا مربوط، بی ربط، نا مناسب
معانی دیگر: مطلق

جمله های نمونه

1. The data disposed by this method can be irrelative to the time scales, and the detection and identification speed of the"dirty data"in a large volume of data is fast.
[ترجمه گوگل]داده های دور ریخته شده توسط این روش می تواند غیرمرتبط با مقیاس های زمانی باشد و سرعت تشخیص و شناسایی "داده های کثیف" در حجم زیادی از داده ها سریع است
[ترجمه ترگمان]داده های مرتبط با این روش را می توان به مقیاس های زمانی تعمیم داد، و سرعت شناسایی و شناسایی \"داده های کثیف\" در حجم زیادی از داده ها سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, many irrelative systems were also generated in the enterprise information process at the same time, it was called information isolated island phenomenon.
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از سیستم‌های غیرمرتبط نیز در فرآیند اطلاعات سازمانی در همان زمان تولید شدند که به آن پدیده جزیره ایزوله اطلاعاتی می‌گویند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از سیستم های irrelative نیز در فرآیند اطلاعات شرکت در عین حال ایجاد شدند، که پدیده جزیره مجزا نامیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They aren't totally irrelative but correlative to each other, not fully independent from but combinative with each other, and tend to transformation between one and another under some circumstances.
[ترجمه گوگل]آنها کاملاً غیرمرتبط نیستند، بلکه با یکدیگر همبستگی دارند، کاملاً مستقل از یکدیگر نیستند، بلکه با یکدیگر ترکیب می شوند، و در شرایطی تمایل به تغییر بین یکی و دیگری دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها کاملا irrelative نیستند اما به هم وابسته نیستند، اما کاملا مستقل از هم نیستند، بلکه با یکدیگر مستقل هستند، و در برخی شرایط، بین یکدیگر و دیگری تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Therefore, maternal (effect) on seed dormancy might be irrelative to embryonic sensitivity to ABA.
[ترجمه گوگل]بنابراین، (تاثیر) مادری بر خواب بذر ممکن است به حساسیت جنینی به ABA بی ربط باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مادرانه (اثر)بر نهفتگی دانه ممکن است منجر به حساسیت جنینی به ABA شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Moreover, this algorithm is not disturbed by the irrelative noise. The superiority of it can also be proved by the simulated result.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این الگوریتم توسط نویز غیرمرتبط مختل نمی شود برتری آن را نیز می توان با نتیجه شبیه سازی شده ثابت کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این الگوریتم با نویز irrelative مزاحم نمی شود برتری آن نیز می تواند با نتیجه شبیه سازی شده اثبات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Therefore, implementation of policy is irrelative to the official on high position, for which his position doesn't dent.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اجرای سیاست به مقامی که در مقام عالی قرار دارد، بی ربط است، که موقعیت او خدشه دار نمی شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اجرای سیاست به مقام رسمی در موقعیت بالا ارجاع داده می شود، که موقعیت او به آن صدمه نمی زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore, implementation of policy is irrelative to the official on high position.
[ترجمه گوگل]بنابراین اجرای سیاست به مقام عالی ربطی ندارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اجرای سیاست به مقام رسمی در موقعیت بالا ارجاع داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A nimbus and beauty irrelative with the appearance.
[ترجمه گوگل]یک تنبل و زیبایی بی ربط با ظاهر
[ترجمه ترگمان]هاله و زیبایی به ظاهر آراسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the last the concept of irrelative sets and its application in the computation of polynomial order are given.
[ترجمه گوگل]در آخر مفهوم مجموعه های غیرمرتبط و کاربرد آن در محاسبه مرتبه چند جمله ای آورده شده است
[ترجمه ترگمان]در آخرین مفهوم مجموعه های irrelative و کاربرد آن در محاسبه نظم چند جمله ای ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, there are a lot of linkages irrelative to topics, which lead to topic drift.
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از پیوندهای غیر مرتبط با موضوعات وجود دارد که منجر به تغییر موضوع می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، پیوندهای زیادی بین موضوعات وجود دارند که منجر به انحراف موضوع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The researcher finds that the content can be classified into two types: the private speech relative to play and the private speech irrelative to play.
[ترجمه گوگل]محقق دریافته است که محتوا را می توان به دو نوع طبقه بندی کرد: گفتار خصوصی نسبت به بازی و گفتار خصوصی غیرمرتبط با پخش
[ترجمه ترگمان]پژوهشگر دریافت که محتوای می تواند به دو نوع طبقه بندی شود: سخنرانی خصوصی مربوط به بازی و سخنرانی خصوصی برای بازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the communication environment alters, the application system need not to carry out any adjustment and implement that the application system is irrelative to communication environment.
[ترجمه گوگل]هنگامی که محیط ارتباطی تغییر می کند، سیستم برنامه نیازی به انجام هیچ گونه تنظیمی ندارد و پیاده سازی می کند که سیستم برنامه کاربردی با محیط ارتباطی ارتباطی ندارد
[ترجمه ترگمان]زمانی که محیط ارتباط تغییر می کند، سیستم برنامه نیاز به انجام هیچ تنظیم و اجرای آن ندارد که سیستم برنامه به محیط ارتباطی محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Under the condition of unchanged classification and decision abilities, attribute reduction is to delete irrelative or unimportant attribute.
[ترجمه گوگل]تحت شرایط طبقه بندی و توانایی تصمیم گیری بدون تغییر، کاهش ویژگی حذف ویژگی نامرتبط یا بی اهمیت است
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط طبقه بندی بدون تغییر و قابلیت های تصمیم گیری، کاهش مشخصه حذف irrelative یا مشخصه بی اهمیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامربوط (صفت)
improper, absurd, irrelevant, unfitting, abusive, inept, irrelative

بی ربط (صفت)
irrelevant, excursive, desultory, loose, impertinent, fragmentary, disjointed, incoherent, inconsequent, inapposite, inconsecutive, irrelative

نا مناسب (صفت)
improper, malapropos, incompatible, foreign, inappropriate, inopportune, incommensurate, inapt, inutile, timeless, infelicitous, untoward, unfit, unsuitable, ill-sorted, unapt, inapplicable, incompetent, irrelative, maladapted, unrighteous, unhandsome, unmeet

انگلیسی به انگلیسی

• not related, not connected, without any relation; not relevant, irrelevant

پیشنهاد کاربران

بپرس