irreconcilable

/ɪˈrekənˌsaɪləbl̩//ɪˌrekənˈsaɪləbl̩/

معنی: نا سازگار، غیر قابل تطبیق، وفقناپذیر، جور نشدنی، اشتی ناپذیر
معانی دیگر: آشتی ناپذیر، غیرقابل مصالحه، سازش ناپذیر، تاوان ندادنی، تلفیق ناپذیر، جورنکردنی، نابرابر یا ناجور، آدم ناسازگار، یک دنده، قهرو، مخالف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: irreconcilably (adv.), irreconcilability (n.), irreconcilableness (n.)
(1) تعریف: not capable of being brought into harmony or agreement; incompatible.
متضاد: compatible, reconcilable
مشابه: poles apart

- an irreconcilable difference in their moral values
[ترجمه گوگل] تفاوت آشتی ناپذیر در ارزش های اخلاقی آنها
[ترجمه ترگمان] تفاوت irreconcilable در ارزش های اخلاقی آن ها،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not capable of being made to yield or compromise.

- an irreconcilable foe of progress
[ترجمه گوگل] دشمن آشتی ناپذیر پیشرفت
[ترجمه ترگمان] دشمنی آشتی ناپذیر و irreconcilable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. irreconcilable accounts
حساب هایی که باهم نمی خوانند

2. irreconcilable differences
اختلافات رفع نشدنی

3. irreconcilable enemies
دشمنان آشتی ناپذیر

4. these contrarieties are irreconcilable
این تضادها آشتی ناپذیر هستند.

5. The theory is irreconcilable with the facts.
[ترجمه گوگل]این نظریه با واقعیت ها سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]این نظریه با واقعیات آشتی ناپذیر و در تضاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This belief was irreconcilable with the Church's doctrine of salvation.
[ترجمه گوگل]این باور با دکترین نجات کلیسا سازگاری نداشت
[ترجمه ترگمان]این عقیده با اصول رستگاری کلیسا آشتی ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These practices are irreconcilable with the law of the Church.
[ترجمه گوگل]این اعمال با قوانین کلیسا سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]این اعمال با قانون کلیسا منافات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These old concepts are irreconcilable with modern life.
[ترجمه گوگل]این مفاهیم قدیمی با زندگی مدرن آشتی ناپذیرند
[ترجمه ترگمان]این مفاهیم قدیمی با زندگی مدرن irreconcilable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It can be argued that formalism is fundamentally irreconcilable with other readings-especially, in this instance, psychoanalytical readings.
[ترجمه گوگل]می توان استدلال کرد که فرمالیسم اساساً با قرائت های دیگر - به ویژه، در این مثال، خوانش های روانکاوانه- سازگاری ندارد
[ترجمه ترگمان]می توان استدلال کرد که فرمالیسم به طور بنیادی با دیگر خوانش ها منافات دارد - به خصوص در این مورد، psychoanalytical خوانش را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Monroe was an irreconcilable opponent of national policy and a recognized leader of the rebel portion of the white population.
[ترجمه گوگل]مونرو یک مخالف آشتی ناپذیر سیاست ملی و یک رهبر شناخته شده بخش شورشی جمعیت سفیدپوست بود
[ترجمه ترگمان]مونرو مخالف irreconcilable سیاست ملی و رهبر شناخته شده بخش یاغی جمعیت سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When irreconcilable differences exist between two people, it is better that they should separate.
[ترجمه گوگل]وقتی بین دو نفر اختلافات آشتی ناپذیر وجود دارد، بهتر است از هم جدا شوند
[ترجمه ترگمان]وقتی اختلافات آشتی ناپذیر بین دو نفر وجود دارد، بهتر است که آن ها از هم جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Twentieth-century man finds himself caught between two irreconcilable visions.
[ترجمه گوگل]انسان قرن بیستمی خود را بین دو بینش آشتی ناپذیر گرفتار می یابد
[ترجمه ترگمان]قرن بیستم انسان خود را میان دو رویای متضاد می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fighting in a war was irreconcilable with his religious beliefs.
[ترجمه گوگل]جنگیدن در جنگ با اعتقادات مذهبی او آشتی ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]جنگ در جنگ با عقاید مذهبی او آشتی ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The only way Glass could overcome this irreconcilable difference was by doing away with the bar lines completely.
[ترجمه گوگل]تنها راهی که گلس توانست بر این تفاوت آشتی ناپذیر غلبه کند، حذف کامل خطوط میله بود
[ترجمه ترگمان]تنها راهی که شیشه می توانست بر این تفاوت آشتی ناپذیر چیره شود، این بود که با خطوط نوار به طور کامل کنار گذاشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناسازگار (صفت)
abhorrent, adverse, incompatible, discordant, alien, disagreeable, poor, ill-sorted, insalubrious, insociable, irreconcilable, maladjusted

غیر قابل تطبیق (صفت)
irreconcilable

وفقناپذیر (صفت)
irreconcilable

جور نشدنی (صفت)
irreconcilable

اشتی ناپذیر (صفت)
irreconcilable

انگلیسی به انگلیسی

• person who is unwilling to agree; person who is unwilling to compromise
unwilling or unable to compromise, hostile, opposed; incompatible
if two ideas are irreconcilable, they are so different from each other that it is impossible to believe or accept both of them; a formal use.
if two parties in an argument are irreconcilable, their beliefs or aims are so different that it is unlikely that they will ever reach an agreement.
an irreconcilable disagreement is so serious that it cannot be settled.

پیشنهاد کاربران

irreconcilable = ir reconcile able
غیر قابل سازش، غیر قابل آشتی، سازش ناپذیر
ناجور؛ انطباق ناپذیر؛ سازش ناپذیر؛ ناسازگار؛ ناهمسو

بپرس