irradiate

/ɪˈreɪdiˌet//ɪˈreɪdɪeɪt/

معنی: نورافکندن، منور کردن، درخشان کردن
معانی دیگر: برتابیدن، پرتوافکندن، درخشاندن، درخشیدن، (مطلب یا اندیشه) روشن کردن، روشنگری کردن، روشن ضمیر کردن یا شدن، پراکندن، صادر کردن، بیرون دادن، ساطع کردن، (در معرض اشعه ی ایکس یا رادیوم یا فرابنفش و غیره قرار دادن) پرتو زدن، تابش زدن، پرتوزده کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: irradiates, irradiating, irradiated
مشتقات: irradiative (adj.), irradiator (n.)
(1) تعریف: to expose to radiation, esp. as a medical treatment.
مشابه: bombard

(2) تعریف: to emit as or like rays of light.
مشابه: radiate

(3) تعریف: to illuminate with or as if with light rays; cast light on.

جمله های نمونه

1. His little face was irradiated by happiness.
[ترجمه گوگل]چهره ی کوچکش از شادی تابیده شده بود
[ترجمه ترگمان]چهره کوچکش از شادی درخشیدن گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The jury's still out on the safety of irradiated food.
[ترجمه گوگل]هیأت منصفه هنوز در مورد ایمنی مواد غذایی پرتودهی نشده است
[ترجمه ترگمان]اعضای هیئت منصفه هنوز در امنیت غذا قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cells are irradiated so that they cannot reproduce.
[ترجمه گوگل]سلول ها تحت تابش قرار می گیرند تا نتوانند تولید مثل کنند
[ترجمه ترگمان]سلول ها تابیده می شوند طوری که نمی توانند تکثیر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Irradiated food must carry labels acknowledging the fact.
[ترجمه گوگل]غذای پرتودهی شده باید دارای برچسبی باشد که این واقعیت را تأیید کند
[ترجمه ترگمان]مواد غذایی irradiated باید برچسب ها را با توجه به این واقعیت حمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The researchers irradiated all of the tumor cells to render them incapable of spreading once returned to the patients' bodies.
[ترجمه گوگل]محققان تمام سلول‌های تومور را تحت تابش قرار دادند تا پس از بازگشت به بدن بیماران، قادر به گسترش آنها نباشند
[ترجمه ترگمان]محققان تمام سلول های تومور را آلوده کردند تا آن ها قادر به گسترش آن ها نباشند و بار دیگر به بدن بیماران باز گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sun irradiates the earth.
[ترجمه گوگل]خورشید به زمین تابش می کند
[ترجمه ترگمان]خورشید روی زمین گسترده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The flies were irradiated to make them sterile.
[ترجمه گوگل]مگس ها تحت تابش قرار گرفتند تا عقیم شوند
[ترجمه ترگمان]مگس ها آتش گرفتند تا آن ها را استریل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The plant will initially reprocess irradiated fuels from the country's five existing nuclear power plants.
[ترجمه گوگل]این نیروگاه در ابتدا سوخت های پرتودهی شده از پنج نیروگاه هسته ای موجود در کشور را بازفرآوری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در ابتدا سوخت های تجدید شده از پنج نیروگاه هسته ای موجود کشور را نابود خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Plant breeders know this, and irradiate their seeds in the hope of turning up new and useful forms.
[ترجمه گوگل]پرورش دهندگان نباتات این را می دانند و بذرهای خود را به امید یافتن فرم های جدید و مفید پرتو افشانی می کنند
[ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان گیاه این را می دانند و به امید تبدیل شدن به فرم های جدید و مفید، بذرهای خود را در معرض تابش نور قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The surgeons irradiated the tumour.
[ترجمه گوگل]جراحان تومور را تحت تابش قرار دادند
[ترجمه ترگمان]جراحان تومور رو روشن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Use a laser pen to irradiate one fly's compound eye.
[ترجمه گوگل]از یک قلم لیزری برای تابش چشم مرکب یک مگس استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از قلم لیزر برای روشن کردن چشم ترکیب یک مگس استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The system does not irradiate hard light to the positions of the eyes of the speechmaker, can not damage the eyes of the speechmaker or influence projection effect.
[ترجمه گوگل]این سیستم نور سخت را به موقعیت چشم های سخنران تابش نمی کند، نمی تواند به چشم های سخنرانی کننده آسیب برساند یا بر اثر طرح ریزی تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]این سیستم نور شدید را به موقعیت های چشم of روشن نمی کند، و نمی تواند به چشم بیننده آسیب برساند و یا اثر طرح نفوذ را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But some authors suggest to prophylactically irradiate the the whole neck.
[ترجمه گوگل]اما برخی از نویسندگان پیشنهاد می کنند که به طور پیشگیرانه به کل گردن تابش شود
[ترجمه ترگمان]اما برخی از نویسندگان پیشنهاد می کنند که prophylactically را در کل گردن قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The technology to irradiate food has been around for the better part of a century.
[ترجمه گوگل]فناوری پرتودهی به غذا برای بخش بهتری از یک قرن وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی تولید کننده مواد رادیواکتیو بخشی بهتر از یک قرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نورافکندن (فعل)
beam, irradiate

منور کردن (فعل)
shine, irradiate, illuminate

درخشان کردن (فعل)
irradiate

تخصصی

[شیمی] تابش دادن، (در معرض اشعه ى ایکس یا رادیوم یا فرابنفش و غیره قرار دادن ) پرتو زدن، تابش زدن، پرتوزده کردن

انگلیسی به انگلیسی

• radiate light; illuminate; make clear; expose to radiation
if you are irradiated, you are exposed to a large amount of radioactivity..
to irradiate food means to expose it to radiation in order to kill bacteria and make it safe to eat for a longer period of time.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To shine light on; to illuminate or make clear 💡
🔍 مترادف: Illuminate
✅ مثال: The rising sun began to irradiate the misty valley, revealing the landscape.

بپرس