اسم ( noun )
• (1) تعریف: a manner of using language so that it conveys a different or opposite meaning to that which is literally expressed in the words themselves. Irony is often used as a literary technique, especially to produce humor or pathos.
- "You obviously do all the work around here," she said with unmistakable irony.
[ترجمه گوگل] او با کنایه ای غیرقابل انکار گفت: «معلوم است که شما همه کارها را اینجا انجام می دهید
[ترجمه ترگمان] او با طنز آشکاری گفت: تو مشخصا همه کارها رو این اطراف انجام میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با طنز آشکاری گفت: تو مشخصا همه کارها رو این اطراف انجام میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: contrast between expectation and outcome, or an event or situation that contains such contrast.
- It was an irony that the man who wrote the most celebrated book on healthy living should die at such a young age.
[ترجمه گوگل] این طعنه آمیز بود که مردی که مشهورترین کتاب در مورد زندگی سالم را نوشت، در چنین سن جوانی بمیرد
[ترجمه ترگمان] جالب بود که مردی که مشهورترین کتاب زندگی سالم را می نوشت باید در چنین سن جوانی بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جالب بود که مردی که مشهورترین کتاب زندگی سالم را می نوشت باید در چنین سن جوانی بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the use of such contrast in drama, as between the actual situation and what the characters understand or say about it, to create suspense or comedy.