irony

/ˈaɪrəni//ˈaɪərəni/

معنی: مسخره، طعنه، تمسخر، طنز، وارونهگویی، پنهان سازی، گوشه و کنایه و استهزاء
معانی دیگر: گواژه، وارون رویداد، تفشه، قضای روزگار، (داستان و نمایش: تفاوت میان واقعیت در نظر شخصیت داستان و واقعیت حقیقی که بر خواننده یا تماشاگر آشکار شده است) وارون پنداشت (dramatic irony هم می گویند)، آهنی، آهن سان، آهن دار، پرآهن، سخریه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a manner of using language so that it conveys a different or opposite meaning to that which is literally expressed in the words themselves. Irony is often used as a literary technique, especially to produce humor or pathos.

- "You obviously do all the work around here," she said with unmistakable irony.
[ترجمه گوگل] او با کنایه ای غیرقابل انکار گفت: «معلوم است که شما همه کارها را اینجا انجام می دهید
[ترجمه ترگمان] او با طنز آشکاری گفت: تو مشخصا همه کارها رو این اطراف انجام میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: contrast between expectation and outcome, or an event or situation that contains such contrast.

- It was an irony that the man who wrote the most celebrated book on healthy living should die at such a young age.
[ترجمه گوگل] این طعنه آمیز بود که مردی که مشهورترین کتاب در مورد زندگی سالم را نوشت، در چنین سن جوانی بمیرد
[ترجمه ترگمان] جالب بود که مردی که مشهورترین کتاب زندگی سالم را می نوشت باید در چنین سن جوانی بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the use of such contrast in drama, as between the actual situation and what the characters understand or say about it, to create suspense or comedy.

جمله های نمونه

1. it is an irony that the fire station burned!
تفشه است که ایستگاه آتش نشانی آتش گرفت !

2. if we call a stupid person wise, it is a kind of irony
اگر آدم احمقی را عاقل صدا کنیم،این نوعی طعنه است.

3. She said to him with slight irony.
[ترجمه مجید] او با کمی طعنه و کنایه بهش ( به او ) جواب داد ( گفت ) .
|
[ترجمه شان] او ( زن ) با طعنه و کنایه ملایمی با او ( مرد ) حرف زد.
|
[ترجمه گوگل]با کنایه ای خفیف به او گفت
[ترجمه ترگمان]و با لحنی استهزا آمیز به او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The irony is that when he finally got the job, he discovered he didn't like it.
[ترجمه مصطفی] طُرفه اینکه وقتی بالاخره کار را گرفت، تازه فهمید چندان آش دهن سوزی هم نبوده.
|
[ترجمه شان] طنز ماجرا در این است که هنگامی که او سر انجام آن کار را به دست آورد، دریافت که آنرا دوست ندارد !
|
[ترجمه گوگل]طعنه آمیز این است که وقتی سرانجام کار را بدست آورد، متوجه شد که آن را دوست ندارد
[ترجمه ترگمان]نکته جالب این است که وقتی بالاخره کار را به دست آورد، متوجه شد که از این کار خوشش نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She tried to ignore the heavy irony in his voice.
[ترجمه گوگل]سعی کرد طنز سنگین صدای او را نادیده بگیرد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد طنز سنگینی را که در صدایش بود نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He thanked us all without a touch of irony.
[ترجمه مجید] او بدون هیچ طعنه و کنایه ای از همه ما تشکر کرد
|
[ترجمه شان] او بدون اندکی ( یک ذره ) طعنه و کنایه، از همه ما تشکر کرد.
|
[ترجمه گوگل]او بدون طنز از همه ما تشکر کرد
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ گونه تمسخر از ما تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do I detect a tinge of irony?
[ترجمه گوگل]آیا من یک طنز را تشخیص می دهم؟
[ترجمه ترگمان]یه لکه طنز رو تشخیص دادم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She congratulated him with gentle irony.
[ترجمه گوگل]با کنایه ملایمی به او تبریک گفت
[ترجمه ترگمان]با طنز ملایم به او تبریک گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. irony was that I didn't even like her.
[ترجمه امیری] جالب بود که حتا از او خوشم نمیامد.
|
[ترجمه گوگل]طنز این بود که من حتی او را دوست نداشتم
[ترجمه ترگمان]خنده دار بود که من حتی ازش خوشم نمی اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a note of irony in his voice.
[ترجمه فوزی] ضرباهنگی کنایه امیزدر صدایش وجود داشت
|
[ترجمه گوگل]نت طنزی در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]در صدایش حالت تمسخر دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The irony is that many officials in Washington agree in private that their policy is inconsistent.
[ترجمه گوگل]طعنه آمیز این است که بسیاری از مقامات واشنگتن در خصوصی موافق هستند که سیاست آنها ناسازگار است
[ترجمه ترگمان]کنایه این است که بسیاری از مقامات در واشنگتن به طور خصوصی بر این باورند که سیاست آن ها متناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The irony was that Shawn had not seen her. Nor for that matter had anyone else.
[ترجمه گوگل]طنز ماجرا این بود که شاون او را ندیده بود برای آن موضوع هیچ کس دیگری هم نداشت
[ترجمه ترگمان]کنایه این بود که شان او را ندیده بود نه برای این موضوع، کس دیگری هم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was not the faintest trace of irony in her voice.
[ترجمه دخترک غمگین] در صدایش ضعف خنده دار نبود
|
[ترجمه شان] کمترین ردی ( نشانی ) از طعنه و استهزاء، در لحنش نبود.
|
[ترجمه گوگل]کمرنگ ترین ردی از کنایه در صدایش نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ اثری از تمسخر در صدایش نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The irony is lost in translation.
[ترجمه گوگل]کنایه در ترجمه گم می شود
[ترجمه ترگمان]طنز در ترجمه گم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسخره (اسم)
flout, antic, mockery, ridicule, scoff, zany, aunt sally, irony, patch, gibe, butt, jeer, bob, jest, taunt, buffoon, clown, droll, laughingstock, staring-quarter, cut-up, witticism, merry-andrew, mickey, own-glass, pickle herring, punchball

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

تمسخر (اسم)
ridicule, scoff, irony, mock, scorn, jest, derision, sneer, fleer

طنز (اسم)
quip, mockery, scoff, irony, jeer, joke

وارونه گویی (اسم)
irony

پنهان سازی (اسم)
irony, wrap, secretion

گوشه و کنایه و استهزاء (اسم)
irony

انگلیسی به انگلیسی

• sarcasm, speech or writing which is intended to communicate a meaning contrary to its literal sense; contrast between what is expected or desired and reality
irony is a way of speaking in which you say something which is inappropriate, as a joke or insult.
the irony of a situation is an aspect of it which is strange or amusing, because it is the opposite of what you expect.

پیشنهاد کاربران

طُرفه اینکه
if it were a cold rainy gray day , you might say what a beautiful day .
۱. طنز. طعنه ۲. وارونه رویداد. رویداد شگفت. قضای روزگار. طُرفه
تظاهر به جهل ( فلسفه )
بر خلاف انتظار
تضااد بین انتظارات و واقعیت
که در نتیجه نتیجه غیر منتظره دارد
وقتی که نتیجه ، چیزی متفاوت از انتظارات ما باشه
برای دوستانی که دنبال ترجمه دقیق این کلمه به فارسی هستن، باید خدمت تون عرض کنم جناب آقای داریوش آشوری که مترجم سرشناسی هستن و اگر نمی شناسیدشون، پیشنهاد می کنم حتماً سرچ شون کنین، گفته ان آیرونی معادل فارسی نداره و در ترجمه هاشون همون آیرونی رو وارد فارسی کرده ان!
...
[مشاهده متن کامل]

اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید.

چندپهلویی
تناقض
طرفه ( طرفه اینکه. . . )
ایهام
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ironize
✅️ اسم ( noun ) : irony
✅️ صفت ( adjective ) : ironic / ironical
✅️ قید ( adverb ) : ironically
A situation in which something which was intended to have a particular result has the opposite or a very different result/ the use of words that are the opposite of what you mean, as a way of being funny
...
[مشاهده متن کامل]

گواژه یا وارونه گویی ( در انگلیسی آیرِنی :Irony، از زبان یونانی باستان εἰρωνεία به معنی دورویی یا جهل جعلی گرفته شده است ) یکی از وسیع ترین مفاهیم شیوه بلاغی و صناعت های ادبی است که در آن مفهوم رویدادها با آن مفهومی که در سطح به نظر می رسند متفاوت است. وارونه گویی می تواند به دسته هایی از جمله وارونه گویی در لفظ، نمایش یا وضعیت تقسیم شود.
وارونه گویی بیان چیزی است که در تقابل با معنای آن است.
Her voice heavy with irony, Simone said, "We're so pleased you were able to stay so long. " ( = Her voice made it obvious they were not pleased. ) .
He had a powerful sense of irony, and you could never be absolutely sure when he was serious.
It is one of the ironies of life that by the time you have earned enough money for the things you always wanted; you no longer have the energy to enjoy them.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/irony• https://en.wikipedia.org/wiki/Irony
The irony is that. . .
جالبیش اینه
The irony is that the vaccine supposed to cure people.
این ازون کلمه ها هست که معنی فارسی اش شاید به سختی بیان بشه. ترجمه دوستان رو مطالعه کردم به نظرم این ترجمه ها مفهوم این کلمه رو کاملا نمی رسونه اما دست همشون درد نکنه بابت تلاشی که کردن.
کلمه Irony در حقیقت داره به "به شیوه و نحوه بیان کردن یک مطلب اشاره می کنه، به طوری که اون مطلب در ظاهر معنایی مخالف اصل داستان داره و غالبا دست مایه طنز هم میشه. " این توضیح دیکشنری Meriram webster راجب این کلمه هست. اما به نظرم، دونستن این موضوع هم شاید کمک زیادی توی ترجمه آنی و لحظه ای این کلمه موقع خواندن یک جمله نکنه!
...
[مشاهده متن کامل]

شاید نزدیک ترین واژه ( دقت کنید واژه میگم نه عبارت! ) به این کلمه paradox باشه. با فهم ترجمه دیکشنری مریام وبستر و کلمه "پارادوکس" به نظرم جملات زیر به راحتی ترجمه میشن.
The tragic irony is that the drug was supposed to save lives
The irony is that in trying to forget her, he thought of her even more
That's just one of life's little ironies
Life is full of little ironies
اگر خوب نتونستم معنی این کلمه رو بیان کنم بر من ببخشایید.

خنده آور
جنبه طنزآمیز
اقای میلاد علی پور irony ک صفت نیس شما نوشتی کنایه آمیز، عجیب و غریب، مسخره، خنده دار این نوه از معنی ها برای صفات گفته میشه🤦🏻‍♂️
🎀 PARODY 🎀 نقیضه
a piece of writing, music, etc. , that imitates the style of someone or something else in an amusing way
🎀 SARCASM 🎀 طعنه
the use of words that mean the opposite of what you really want to say especially in order to insult someone, to show irritation, or to be funny
...
[مشاهده متن کامل]

🎀 IRONY 🎀 گواژه یا وارونه گویی
the use of words that mean the opposite of what you really think especially in order to be funny
🎀 SATIRE 🎀 طنز
a way of using humor to show that someone or something is foolish, weak, bad, etc. : humor that shows the weaknesses or bad qualities of a person, government, society, etc.
🎀 JOKE 🎀 لطیفه
something said or done to cause laughter
a brief story with a surprising and funny ending
🎀 HUMOR 🎀 شوخی یا مِزاح
Tendency of experiences to provoke laughter and provide amusement
🎀 METONYMY 🎀 کنایه یا مجاز
Figure of speech where a thing or concept is referred to indirectly by the name of something similar to it
🎀 PRANK/PRACTICAL JOKE 🎀 شوخی خرکی/دستی/عملی/تند/زننده
Trick played on someone generally using physical action, and generally causing embarrassment, confusion, or discomfort

طعنه , کنایه
# a trace of irony
# She spoke with heavy irony
# There was not the faintest trace of irony in her voice
عجیب
دور از وافعیت
خنده دار
طعنه، تمسخر ، ریشخند ، خنده ( از روی تمسخر ) ، طنز
( a situation that is unusual or amusing because sth stranged happens oropposite of what is expected happens or is true ترجمه دیکشنری تحلیلگران )
عبارت مرسومی که زیاد استفاده میشود:
The irony is that. . .
تمسخرآمیز این است که. . .
طنز تلخ ماجرا این است که. . .
عجیب این است که. . .
مسخره
طنز تلخ، ریشخند، مایه خنده
طعنه
کنایه آمیز، عجیب و غریب، مسخره، خنده دار
تمسخر

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس