ironing board


میز اتو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a long, narrow, padded board, usu. with one tapered end and a collapsible stand, on which laundry is ironed.

جمله های نمونه

1. The ironing board folds flat for easy storage.
[ترجمه گوگل]میز اتو برای نگهداری آسان به صورت صاف تا می شود
[ترجمه ترگمان]The اتو برای انبار راحت صاف و هموار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fold the ironing board up so that it is flat.
[ترجمه گوگل]میز اتو را تا کنید تا صاف شود
[ترجمه ترگمان]میز اتو را تا کنید تا صاف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Joe could see the end of an ironing board, and somebody moving around.
[ترجمه گوگل]جو می توانست انتهای یک میز اتو را ببیند و کسی در حال حرکت است
[ترجمه ترگمان]جو می توانست انتهای یک تابلوی اتو را ببیند و کسی حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She stood at the ironing board running the iron over her uniform blouse.
[ترجمه گوگل]او کنار میز اتو ایستاده بود و اتو را روی بلوز لباسش می کشید
[ترجمه ترگمان]او کنار تخته اتو ایستاده بود و اتو را روی بلوز اونیفورم her نصب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The creaking of the ironing board, the crackle of corn-flakes and the occasional rustle of the newspaper were the only sounds.
[ترجمه گوگل]صدای خش خش میز اتو، تروق دانه های ذرت و گاه و بیگاه خش خش روزنامه تنها صداها بود
[ترجمه ترگمان]صدای غژغژ تخته اتو، صدای دانه های ذرت و صدای خش خش روزنامه ای تنها صدایی بود که به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do you have an iron and ironing board that I can borrow?
[ترجمه گوگل]آیا اتو و میز اتو دارید که بتوانم قرض بگیرم؟
[ترجمه ترگمان]تو یه تخته اتو و اتو داری که بتونم قرض بگیرم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This table is convertible into an ironing board.
[ترجمه گوگل]این میز قابل تبدیل به میز اتو می باشد
[ترجمه ترگمان]این میز به یک تخته اتو تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Keep ironing board covers and area free and clean of excessive strings, dust and soil.
[ترجمه گوگل]روکش ها و محل میز اتو را عاری از رشته های بیش از حد، گرد و غبار و خاک تمیز نگه دارید
[ترجمه ترگمان]اتو بخار و مناطق آزاد و تمیز کردن رشته های اضافی، گرد و خاک و خاک را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ironing board was scorched badly.
[ترجمه گوگل]میز اتو به شدت سوخته بود
[ترجمه ترگمان]تخته ای که اتو شده بود بدجوری سوخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He burned a hole on the ironing board.
[ترجمه گوگل]او یک سوراخ روی میز اتو سوزاند
[ترجمه ترگمان] اون یه سوراخ روی تخته اتو سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I need to buy a new ironing board cover.
[ترجمه گوگل]من باید یک روکش میز اتو جدید بخرم
[ترجمه ترگمان]من باید یه پوشش جدید واسه اتو کشی بخرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, he had prepared a hiding place behind the ironing board.
[ترجمه گوگل]از این رو پشت میز اتو مخفیگاهی آماده کرده بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین او محلی مخفی پشت تابلوی اتو را آماده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At fifty-five his stomach was as flat as an ironing board.
[ترجمه گوگل]در پنجاه و پنج سالگی شکمش مثل میز اتو صاف بود
[ترجمه ترگمان]در پنجاه و پنج سالگی شکمش به اندازه یک تخته اتو پهن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• flat cloth-covered surface used for ironing the wrinkles out of clothes
an ironing board is a long, narrow board covered with cloth, on which you iron clothes.

پیشنهاد کاربران

ironing board ( n ) =a long narrow board covered with cloth, and usually with folding legs, that you iron clothes on
ironing board
میز اتو

بپرس