اسم ( noun )
عبارات: do the ironing
عبارات: do the ironing
• (1) تعریف: the act or activity of pressing clothes with a hot iron.
- The ironing of the silk suit was done with great care.
[ترجمه گوگل] اتو کردن کت و شلوار ابریشمی با دقت زیادی انجام شد
[ترجمه ترگمان] اتو کردن کت و شلوار ابریشمی با دقت تمام انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اتو کردن کت و شلوار ابریشمی با دقت تمام انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Ironing is not my favorite thing to do, but I don't mind it.
[ترجمه گوگل] اتو کردن کار مورد علاقه من نیست، اما برایم مهم نیست
[ترجمه ترگمان] این کار مورد علاقه من نیست، اما برایم مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کار مورد علاقه من نیست، اما برایم مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I did the laundry, but I'm too tired to do the ironing now.
[ترجمه گوگل] من لباس شستم، اما الان خیلی خسته ام که نمی توانم اتو کنم
[ترجمه ترگمان] لباس ها را شستم، اما خسته تر از آن هستم که بتوانم اتو بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لباس ها را شستم، اما خسته تر از آن هستم که بتوانم اتو بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the items of clothing being pressed or awaiting pressing.
- She had her ironing in a neat stack.
[ترجمه گوگل] اتو کردنش را در یک پشته مرتب گذاشته بود
[ترجمه ترگمان] او اتو را در یک توده تمیز اتو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او اتو را در یک توده تمیز اتو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید