ironing

/ˈɑɪ.ər.nɪŋ//ˈɑɪ.ər.nɪŋ/

اطو کشى

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: do the ironing
(1) تعریف: the act or activity of pressing clothes with a hot iron.

- The ironing of the silk suit was done with great care.
[ترجمه گوگل] اتو کردن کت و شلوار ابریشمی با دقت زیادی انجام شد
[ترجمه ترگمان] اتو کردن کت و شلوار ابریشمی با دقت تمام انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Ironing is not my favorite thing to do, but I don't mind it.
[ترجمه گوگل] اتو کردن کار مورد علاقه من نیست، اما برایم مهم نیست
[ترجمه ترگمان] این کار مورد علاقه من نیست، اما برایم مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I did the laundry, but I'm too tired to do the ironing now.
[ترجمه گوگل] من لباس شستم، اما الان خیلی خسته ام که نمی توانم اتو کنم
[ترجمه ترگمان] لباس ها را شستم، اما خسته تر از آن هستم که بتوانم اتو بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the items of clothing being pressed or awaiting pressing.

- She had her ironing in a neat stack.
[ترجمه گوگل] اتو کردنش را در یک پشته مرتب گذاشته بود
[ترجمه ترگمان] او اتو را در یک توده تمیز اتو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ironing board
میز اتوکشی

2. i was ironing (clothes) and listening to the radio with half an ear
داشتم در حین اتو کردن به رادیو هم کمی توجه می کردم.

3. to do the ironing
به اطو کشی پرداختن

4. damp the clothes before ironing
پیش از اطو کردن لباس ها را نم بزن.

5. moisten the clothes before ironing them
پیش از اطو زدن لباس ها را نم بزن

6. she scorched my shirt while ironing it
هنگام اتو کشی پیراهن مرا سوزاند.

7. we used to cajole pari into ironing our shirts
ما با چرب زبانی پری را به اطو کردن پیراهن هایمان وا می داشتیم.

8. His mother came in carrying a pile of ironing in her arms.
[ترجمه گوگل]مادرش در حالی که انبوهی از اتو در آغوشش بود وارد شد
[ترجمه ترگمان]مادرش با یک مشت اتو در بغل او آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I scorched my shirt when I was ironing it.
[ترجمه گوگل]وقتی پیراهنم را اتو میکردم سوختم
[ترجمه ترگمان]وقتی داشتم اتو می کردم پیراهنم را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's a pile of ironing waiting to be done.
[ترجمه گوگل]انبوهی از اتو کردن در انتظار انجام است
[ترجمه ترگمان]یه عالمه اتو در حال اتو کردن هست که باید انجام بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I hate doing the ironing .
[ترجمه گوگل]من از انجام اتو کردن متنفرم
[ترجمه ترگمان]من از انجام دادن اتو متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A pile of ironing is hardly inspiring.
[ترجمه گوگل]انبوهی از اتو کردن به سختی الهام بخش است
[ترجمه ترگمان]یک توده اتو به زحمت اله ام بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I always dampen shirts before ironing them.
[ترجمه گوگل]من همیشه قبل از اتو کردن پیراهن ها را مرطوب می کنم
[ترجمه ترگمان]من همیشه قبل از اتو کردن لباس ها dampen
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cooking, cleaning and ironing seven days a week.
[ترجمه گوگل]هفت روز هفته آشپزی، نظافت و اتو کردن
[ترجمه ترگمان]آشپزی، تمیز کردن و اتو کردن هفت روز در هفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She's ironing his shirt.
[ترجمه گوگل]داره پیراهنش رو اتو میکنه
[ترجمه ترگمان]دارد لباسش را اتو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Spray starch on the shirt collars before ironing them.
[ترجمه گوگل]قبل از اتو کردن یقه های پیراهن، نشاسته اسپری کنید
[ترجمه ترگمان]آهار زدن به یقه پیراهن قبل از اتو کردن آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] اطوزدن

انگلیسی به انگلیسی

• act of removing wrinkles from clothes with an iron; clothing set aside to be ironed

پیشنهاد کاربران

اتو کشی 🌹
To do ironing = اتو کشیدن
اتوکردن
اتو کشیدن

بپرس