irascible

/ɪˈræsəbl̩//ɪˈræsəbl̩/

معنی: سودایی، اتشی مزاج، تند طبع، زود خشم، زود غضب
معانی دیگر: تندخو، آتشی مزاج، ارغند، حاکی از خشم، خشم آلود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: irascibly (adv.), irascibility (n.), irascibleness (n.)
(1) تعریف: easily angered or irritated; short-tempered.
متضاد: even-tempered, mild
مشابه: angry, choleric, grumpy, ill-natured, ornery, testy, waspish

- She chose her words carefully, hoping to avoid a scolding from the irascible old man.
[ترجمه بختیار] او امیدوار بود که با انتخاب دقیق لغات از سرزنش پیرمرد تندخو پرهیز نماید
|
[ترجمه گوگل] او کلمات خود را با دقت انتخاب کرد، به این امید که از سرزنش پیرمرد خشمگین جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان] او کلمات را با دقت انتخاب کرد، و امیدوار بود که از سرزنش شدن از پیرمرد تند پیرمرد پرهیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: showing or marked by anger or irritability.
متضاد: even-tempered
مشابه: angry, testy

جمله های نمونه

1. an irascible answer
پاسخ خشم آلود

2. an irascible man who quarrelled with everyone
مرد تندخویی که با همه مشاجره می کرد

3. his father was a harsh, irascible man
پدرش مرد زمخت و زودخشمی بود.

4. She's becoming more and more irascible as she grows older.
[ترجمه گوگل]او هر چه بزرگتر می شود عصبانی تر می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ تر می شود، تند و تند می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was recognised to be highly jealous and irascible.
[ترجمه گوگل]او به شدت حسود و خشمگین شناخته شد
[ترجمه ترگمان]او به شدت حسود و irascible بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was an irascible man.
[ترجمه گوگل]او مردی عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]او مرد تند خویی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This irascible trait naturally served to increase his enemies.
[ترجمه گوگل]این ویژگی خشمگین به طور طبیعی در خدمت افزایش دشمنان او بود
[ترجمه ترگمان]این خصیصه بد ذات به طور طبیعی دشمنان خود را افزایش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Alicia Silverstone plays an irascible rich girl who stages her own kidnapping to get attention from daddy.
[ترجمه علی عامری] آلیشا سیلورستون کسی که نقش یک دختر پولدار و زود خشم را بازی می کند ، برای جلب توجه پدرش ، آدم ربایی خودش را صحنه سازی می کند .
|
[ترجمه گوگل]آلیشیا سیلورستون نقش یک دختر ثروتمند خشمگین را بازی می‌کند که برای جلب توجه پدر، آدم ربایی خودش را انجام می‌دهد
[ترجمه ترگمان]آلیشا Silverstone، یه دختر پول دار رو بازی می کنه که برای جلب توجه پدر بچه داره بچه دزدی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He dashed about her, solicitous but irascible.
[ترجمه گوگل]او در مورد او بداخلاقی کرد، سخت کوش اما عصبانی
[ترجمه ترگمان]او با نگرانی به اطراف نگاه کرد، اما تند و تیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had an irascible temper.
[ترجمه گوگل]او خلق و خوی تندخویی داشت
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی تند خویی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That hiss, faint as it was, irritated the irascible David.
[ترجمه گوگل]این صدای خش خش، به همان اندازه که بود، باعث عصبانیت دیوید عصبانی شد
[ترجمه ترگمان]این صدای هیس، ضعیف و ضعیف بود و خشم و غضب دیوید را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Prescott's punch reminded voters that he was irascible and unreconstructed.
[ترجمه گوگل]مشت آقای پرسکات به رای دهندگان یادآوری کرد که او عصبانی و بازسازی نشده است
[ترجمه ترگمان]پانچ آقای پرسکات به رای دهندگان یادآوری کرد که او irascible و unreconstructed است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Laziness makes people irascible, and Xiangzi now grew pugnacious.
[ترجمه گوگل]تنبلی مردم را خشمگین می‌کند و شیانگزی اکنون سخت‌تر شده بود
[ترجمه ترگمان]Laziness باعث می شود که مردم عصبانی شوند و Xiangzi اکنون ستیزه جو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She pieces of typical teenagers, lovely, irascible and lacking sense of safety.
[ترجمه گوگل]او تکه هایی از نوجوانان معمولی، دوست داشتنی، تندخو و فاقد احساس امنیت است
[ترجمه ترگمان]او یک نوجوان معمولی، دوست داشتنی، irascible و فاقد حس امنیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سودایی (صفت)
atrabilious, irascible, passionate, hypochondriac

اتشی مزاج (صفت)
hot-blooded, fiery, irascible, passionate

تند طبع (صفت)
irascible

زود خشم (صفت)
irascible

زود غضب (صفت)
irascible

انگلیسی به انگلیسی

• irritable, easily angered, short-tempered
an irascible person becomes angry very easily; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Easily angered or prone to anger 😡
🔍 مترادف: Irritable
✅ مثال: His irascible temper made it difficult for him to maintain lasting friendships.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : irascibility
✅️ صفت ( adjective ) : irascible
✅️ قید ( adverb ) : irascibly
تند مزاج
آتشی مزاج
🔴marked by hot temper and easily provoked anger
🔴becoming angry very easily : having a bad temper
◀️an irascible old football coach
◀️He has an irascible disposition/temper
ایرَ سِبِل
بی اعصاب

بپرس