irascibility

/ɪˌræsəˈbɪlɪti//ɪˌræsəˈbɪlɪti/

معنی: تند خویی، زود خشمی
معانی دیگر: زود خشمی، تند خویی

جمله های نمونه

1. Is assembly initiation part unsuitable for irascibility?
[ترجمه گوگل]آیا قسمت شروع مونتاژ برای تحریک پذیری نامناسب است؟
[ترجمه ترگمان]آیا شروع مونتاژ برای irascibility نامناسب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Wu Sun - fu's irascibility appeared to have abated somewhat, for his frown disappeared.
[ترجمه گوگل]وو سان - به نظر می رسید که عصبانیت فو تا حدودی کاهش یافته است، زیرا اخم او ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که وو خورشید - تا حدودی فروکش کرده است، چون اخمش از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Work to usually regret, irascibility, fidgety and pessimism, and is hard to control own motion.
[ترجمه گوگل]معمولاً با پشیمانی، عصبانیت، بی قراری و بدبینی کار کنید و کنترل حرکت خود سخت است
[ترجمه ترگمان]کار کردن معمولا حسرت، irascibility، بی قرار و بد بینی است و کنترل حرکت آن دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was this constant urging, coupled with irascibility and energy, for three long hours.
[ترجمه گوگل]این اصرار مداوم، همراه با عصبانیت و انرژی، برای سه ساعت طولانی بود
[ترجمه ترگمان]این اصرار مداوم، همراه با انرژی و انرژی، به مدت سه ساعت طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cold colors are applicable to dysphoria, irascibility, terror and fear as well as mania, epilepsy, etc.
[ترجمه گوگل]رنگ های سرد برای نارسایی، عصبانیت، وحشت و ترس و همچنین شیدایی، صرع و غیره قابل استفاده هستند
[ترجمه ترگمان]رنگ های سرد به dysphoria، irascibility، وحشت و ترس و همچنین جنون، صرع، و غیره قابل استفاده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wyatt liked the city manager, his tiredness and efficiency and harmless irascibility.
[ترجمه گوگل]وایات مدیر شهر، خستگی و کارآمدی و عصبانیت بی ضررش را دوست داشت
[ترجمه ترگمان]وایت مدیر شهر، خستگی اش و کفایت او را دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Over the years, as Naipaul's fame grew along with his irascibility, the marriage desiccated.
[ترجمه گوگل]با گذشت سالها، با افزایش شهرت نایپل همراه با عصبانیت او، ازدواج او خشک شد
[ترجمه ترگمان]در طول سال ها، همانطور که شهرت Naipaul همراه با irascibility، خشک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His greatest asset, say his boosters, is his even temperament, often contrasted with Mr Brown's irascibility.
[ترجمه گوگل]تقویت‌کننده‌هایش می‌گویند بزرگ‌ترین دارایی او خلق و خوی یکنواخت اوست که اغلب با عصبانیت آقای براون در تضاد است
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین دارایی او، یعنی تقویت کننده ها، حتی خلق و خوی او است که اغلب با irascibility آقای براون مقایسه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Warrington was curious, and not ill pleased at the musician's taunts and irascibility.
[ترجمه گوگل]وارینگتون کنجکاو بود و از تمسخر و عصبانیت نوازنده خشنود نبود
[ترجمه ترگمان]ورینگتون صبح زود عصبانی شد و زود عصبانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند خویی (اسم)
irascibility

زود خشمی (اسم)
irascibility

انگلیسی به انگلیسی

• irritability, tendency to be easily angered

پیشنهاد کاربران

آدم که خیلی سریع عصبانی می شده و جوش میاره
آتشین مزاجی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : irascibility
✅️ صفت ( adjective ) : irascible
✅️ قید ( adverb ) : irascibly
My dear thanks for your response, I know we will enjoy each other. Your profile so far is cool and attractive . Let me quickly brief you about myself, My name is Amina Logan wyatt I work with Sterling
...
[مشاهده متن کامل]
National Bank as an account auditor in New York , United State of America. I'm 45 year's widow. How about you?

بپرس