inwardness

/ˈɪnwədnəs//ˈɪnwədnəs/

باطن، سرشت، معنویت، ژرف اندیشی، بینش، عمق تفکر، (با: with) آشنایی کامل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or quality of being inward or internal.

(2) تعریف: a tendency to be preoccupied with one's own thoughts and feelings; introspection.

(3) تعریف: the inner or essential nature or meaning of something; essence.

(4) تعریف: depth of thought or feeling; insightfulness; perceptiveness.

جمله های نمونه

1. The severity of his inwardness almost seemed to demand it.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که شدت درونیات او این را می طلبد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به نظر می رسید که inwardness او را مطالبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This should be the current policy was due inwardness.
[ترجمه گوگل]این باید سیاست فعلی باطن بود
[ترجمه ترگمان]این باید سیاست کنونی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Its underlying purposes and inwardness quite worth pondering.
[ترجمه گوگل]اهداف اساسی و باطن آن کاملاً قابل تأمل است
[ترجمه ترگمان]اهداف اصلی آن و inwardness ارزش تفکر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They also rue the inwardness of Japanese firms that resist co-operating with others.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین از درونی شرکت های ژاپنی که در برابر همکاری با دیگران مقاومت می کنند، ناراحت هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین از the شرکت های ژاپنی که در مقابل هم کاری با دیگران مقاومت می کنند، افسوس می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The thesis emphasizes the analysis of its inwardness, hoping to help the reform about the reply of the civil procedure.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه بر تحلیل درونیات آن تأکید دارد، به این امید که به اصلاح در مورد پاسخ آیین دادرسی مدنی کمک کند
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه بر تجزیه و تحلیل inwardness خود تاکید دارد، به این امید که به اصلاح در مورد پاسخ رویه مدنی کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Here, we may think, is the typical Boston inwardness.
[ترجمه گوگل]در اینجا، ممکن است فکر کنیم، درونیات معمولی بوستون است
[ترجمه ترگمان]در اینجا ممکن است ما فکر کنیم که این یک مثال معمولی بوستون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, the central bank this otherwise inwardness.
[ترجمه گوگل]با این حال، بانک مرکزی این در غیر این صورت درونی
[ترجمه ترگمان]با این حال، این بانک مرکزی در غیر این صورت inwardness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Correction ability is showed with correlative coefficient or inwardness of functions used in encoding.
[ترجمه گوگل]توانایی تصحیح با ضریب همبستگی یا درونی توابع مورد استفاده در رمزگذاری نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]توانایی تصحیح با ضریب همبستگی یا inwardness توابع مورد استفاده در رمزگذاری نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In order to indulge with its light, inwardness and variegation, one maybe neglect times, even all over the world!
[ترجمه گوگل]برای تن دادن به نور و باطن و تنوع آن، شاید در همه جای دنیا از اوقات غافل شد!
[ترجمه ترگمان]به منظور آنکه با نور خود، inwardness و variegation، و حتی در تمام جهان غفلت کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Inwardness is what an Englishman quite simply has, painlessly, as a birthright.
[ترجمه گوگل]درونی بودن چیزی است که یک انگلیسی به سادگی، بدون دردسر، به عنوان حق مادرزادی دارد
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که یک مرد انگلیسی به سادگی، بدون هیچ دردی، به عنوان یک حق مسلم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It most typically and clearly reflected the inwardness of integrating culture with commerce, linking culture with worldly life, making culture serve the commerce and worldly life.
[ترجمه گوگل]این به طور معمول و به وضوح نشان دهنده درونیات ادغام فرهنگ با تجارت، پیوند فرهنگ با زندگی دنیوی، ساخت فرهنگ در خدمت تجارت و زندگی دنیوی بود
[ترجمه ترگمان]به طور معمول و به وضوح بازتاب فرهنگ یکپارچه کردن فرهنگ با تجارت، ارتباط دادن فرهنگ با زندگی دنیوی، ایجاد فرهنگ در خدمت به تجارت و زندگی دنیوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The method of the singular value decomposition (SVD) of matrixes reflects the inwardness and essence character of the images, so it has wide application in the image processing.
[ترجمه گوگل]روش تجزیه ارزش منفرد (SVD) ماتریس ها، درونی و ماهیت تصاویر را منعکس می کند، بنابراین کاربرد گسترده ای در پردازش تصویر دارد
[ترجمه ترگمان]روش تجزیه و تحلیل ارزش واحد (SVD)از ماتریس های inwardness و essence تصویر را منعکس می کند، بنابراین کاربرد گسترده ای در پردازش تصویر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That he held this heresy was a further aggravation of his silence and secrecy and inwardness of disposition.
[ترجمه گوگل]این که او این بدعت را داشت، تشدید بیشتری بر سکوت و پنهان کاری و درونیات او بود
[ترجمه ترگمان]او عقیده داشت که این بدعت به منزله تشدید further سکوت و رازداری او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In front of spiritual homeland, your any thread of falter, could let you lose precious inwardness, and place yourself in the temptation of the secular world.
[ترجمه گوگل]در مقابل وطن معنوی، هر رشته‌ای از لغزش شما، می‌تواند باعث شود که باطن ارزشمندتان را از دست بدهید و خود را در وسوسه دنیای سکولار قرار دهید
[ترجمه ترگمان]در مقابل سرزمین روحانی، هر رشته ای از تزلزل، می تواند به شما اجازه دهد inwardness ارزشمند را از دست بدهید، و خود را در معرض وسوسه دنیای سکولار قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• preoccupation with a person's concerns or feelings; introspection; essence; intimacy; familiarity

پیشنهاد کاربران

گاهی بهترین ترجمه برای این واژه درون نگری است
درون بود
خود مشغولی

بپرس