involute

/ˈɪnvəluːt//ˈɪnvəluːt/

معنی: غامض، مبهم، بغرنج، پیچ دار، تودرتو
معانی دیگر: (زیست شناسی) روگشته، تو پیچیده، درون پیچ، پیچیده، ظریف و مدغم، (ریاضی) گسترنده، خط مماسی، ان و لوت، غام­، پیچیده شدن، پیچدار شدن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: complex or involved.

(2) تعریف: curled or curving inward from the outside or edges, as certain leaves.

(3) تعریف: tightly wound around the axis, as the whorls of certain seashells.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: involutes, involuting, involuted
مشتقات: involutely (adv.), involuteness (n.)
• : تعریف: to roll or become rolled up.

جمله های نمونه

1. involute leaves
برگ های روگشته

2. involute shells
صدف های درون پیچ

3. We invent the spherical gear with ring involute tooth.
[ترجمه گوگل]ما چرخ دنده کروی را با دندانه حلقوی اختراع می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما لوازم کروی را با یک دندان مصنوعی اختراع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The optimum design method of involute internal gear slotting cutter is introduced.
[ترجمه گوگل]روش طراحی بهینه برش شکاف دنده داخلی پیچشی معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]روش طراحی بهینه استفاده از تجهیزات داخلی involute، slotting معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To model involute gears accurately, a formula for calculating the involute curve of gear profile is presented.
[ترجمه گوگل]برای مدلسازی دقیق چرخ دنده های پیچشی، فرمولی برای محاسبه منحنی پیچش پروفیل چرخ دنده ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]برای مدل کردن gears involute به دقت، فرمولی برای محاسبه منحنی involute پروفیل چرخ دنده ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The involute gear transmission precision hard - toothed surface device has dominated.
[ترجمه گوگل]دستگاه سطح دندانه دار با دقت انتقال دنده پیچ در پیچ غالب شده است
[ترجمه ترگمان]جعبه دنده انتقال با دقت انتقال با دقت بالای دستگاه، تحت سلطه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The transmission part is an involute gear, and the working part can adopt different working faces, such as a cylinder excircle face, a circular arc tooth or an involutes tooth gear top cavetto.
[ترجمه گوگل]قسمت گیربکس یک چرخ دنده پیچ خورده است و قسمت کار می تواند وجه های کاری متفاوتی مانند صفحه دایره سیلندر، دندانه قوس دایره ای یا کاوتوی بالای چرخ دنده دندانه پیچی را اتخاذ کند
[ترجمه ترگمان]بخش انتقال یک چرخ دنده ثانیه ای است و بخش کار می تواند چهره های کاری مختلفی مانند یک چهره excircle سیلندر، یک دندان قوس دار یا دنده دو دندان را به کار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Involute spindle spindle: ideal bearing capacity and easy assembling and dismantling.
[ترجمه گوگل]دوک نخ ریسی: ظرفیت باربری ایده آل و مونتاژ و جداسازی آسان
[ترجمه ترگمان]spindle دوکی involute: ظرفیت تحمل ایده آل و مونتاژ و پیاده کردن آسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A method of measuring contrate involute errors of double gears, gear shapers and gear shavers on the CZ450 gear integrated error tester using the polar coordinate method is introduced.
[ترجمه گوگل]روشی برای اندازه‌گیری خطاهای پیچ‌خوردگی کنترات دنده‌های دوتایی، شکل‌دهنده‌های چرخ دنده و ریش تراش دنده در تستر خطای یکپارچه دنده CZ450 با استفاده از روش مختصات قطبی معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]روشی برای اندازه گیری خطاهای دنده دو دنده، shapers و gear دنده که روی دنده CZ۴۵۰ با استفاده از روش مختصات قطبی استفاده می شود، معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Involute spline spindle: ideal bearing capacity and easy assembling and dismantling.
[ترجمه گوگل]اسپیندل پیچ در پیچ: ظرفیت باربری ایده آل و مونتاژ و جداسازی آسان
[ترجمه ترگمان]spindle نوار باریک involute: ظرفیت تحمل ایده آل و مونتاژ و مونتاژ ساده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This process heightens the use results of involute spline broach.
[ترجمه گوگل]این فرآیند نتایج استفاده از براچ اسپلاین در پیچ را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]این فرآیند استفاده از نتایج استفاده از broach نوار involute را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Comb oneself involute feeling, begin to locate afresh to oneself.
[ترجمه گوگل]خود را شانه کنید احساس پیچیده، شروع به مکان یابی دوباره به خود
[ترجمه ترگمان]احساس involute را شانه کنید، از نو کشف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Involute Spline is one having teeth with involute profiles.
[ترجمه گوگل]اینولوت اسپلاین یکی است که دندان هایی با پروفیل های پیچ خورده دارد
[ترجمه ترگمان]involute spline یک دندون داره با profiles های involute
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Basic circle is the circle which forms involute.
[ترجمه گوگل]دایره پایه دایره ای است که به شکل دایره درمی آید
[ترجمه ترگمان]دایره اصلی دایره ای است که involute شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When the number of teeth is less than the minimum, involute gears will be undercut.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تعداد دندانه ها کمتر از حداقل باشد، چرخ دنده های پیچ خورده زیر برش داده می شوند
[ترجمه ترگمان]وقتی تعداد دندان کم تر از حداقل است، involute دنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غامض (صفت)
abstruse, knotty, problematic, difficult, involute, problematical, obscure, unintelligible

مبهم (صفت)
hazy, involved, involute, obscure, opaque, ambiguous, vague, enigmatic, misty, dim, dusky, esoteric, mysterious, forked, nebular, imprecise

بغرنج (صفت)
complex, intricate, involved, involute, complicated, obscurant, intangible

پیچ دار (صفت)
involute, swept, twisty

تودرتو (صفت)
involute, nested

تخصصی

[زمین شناسی] پیچ در پیچ، مارپیچی
[ریاضیات] گسترده، پیچ، گسترنده، باز شده، گسترنده، گسترش دهنده

انگلیسی به انگلیسی

• involved, complex; having a spiral shape; curled inward from the edges (botany)

پیشنهاد کاربران

involute ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: درون پیچ 2
تعریف: ویژگی برگی که لبه یا لبه های آن به داخل برگشته باشد
در هم پیچیده شدن
نابود شدن

بپرس