invoking

- مثال: "The priest was invoking the blessings of the gods" ( کشیش در حال دعا کردن برای دریافت برکات از خدایان بود. )
2. احضار کردن:
- احضار یا فراخواندن چیزی، به ویژه در زمینه جادویی یا روحانی.
- مثال: "The wizard was invoking spirits during the ritual" ( جادوگر در حال احضار ارواح در طول مراسم بود. )
3. استفاده یا به کار گرفتن یا استناد کردن:
- استفاده از یک قانون، اصل، یا حق برای حمایت یا توجیه یک اقدام.
- مثال: "The lawyer is invoking a new precedent in the case" ( وکیل در حال استناد به یک پیشینه جدید در پرونده است. )
4. فراخوانی ( در زمینه فناوری اطلاعات و برنامه نویسی ) :
- اجرای یک تابع، برنامه یا فرآیند در سیستم های کامپیوتری.
- مثال: "The program is invoking several APIs to complete the task" ( برنامه در حال فراخوانی چندین API برای تکمیل وظیفه است. )