invocation

/ˌɪnvəˈkeɪʃn̩//ˌɪnvəˈkeɪʃn̩/

معنی: نیایش، دعاء
معانی دیگر: (متوسل شدن به خداوند یا خدایان یا مقدسان و غیره برای کمک یا برکت یا الهام و غیره) توسل، دست یازی، استدعا، دست به دامانی، احضار ارواح خبیث، فراخوانی شیطان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: invocational (adj.), invocatory (adj.)
(1) تعریف: the act or process of invoking, esp. of calling out to a god, muse, or the like, for help, support, or inspiration.
مشابه: prayer

- Upon the minister's invocation, she believed she felt the presence of God more strongly than ever before.
[ترجمه گوگل] با دعوت وزیر، او معتقد بود که حضور خدا را قوی تر از همیشه احساس می کند
[ترجمه ترگمان] با شنیدن این کلمات، به عقیده او حضور خداوند را بیش از پیش احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a formal prayer, esp. one said at the beginning of a church service or public ceremony.
مشابه: prayer

(3) تعریف: any earnest appeal or entreaty, as for inspiration.
مشابه: prayer

(4) تعریف: a formula used for calling forth spirits or conjuring; incantation.
مشابه: magic

جمله های نمونه

1. the invocation of the muse at the beginning of homeric epics
توسل به الهگان در آغاز حماسه های هومر

2. In general there was the invocation of one or more deities to bear witness that a binding contract was being undertaken.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، استناد از یک یا چند خدا برای شهادت وجود داشت که یک قرارداد الزام آور در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، نیایش یک یا چند خدایان برای ناظر بر آن بود که قرارداد پیوندی در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He muttered an invocation but the machine's soul had perished and did not revive.
[ترجمه گوگل]او دعایی را زمزمه کرد اما روح دستگاه از بین رفته بود و زنده نشد
[ترجمه ترگمان]او زیر لب گفت: اما روح ماشین نابود شده و جان سالم به در نبرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rabbi Gutterman gave the invocation at the graduation ceremony.
[ترجمه گوگل]خاخام گوترمن در مراسم فارغ التحصیلی این دعوت را مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]ربی Gutterman در مراسم فارغ التحصیلی به نیایش پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Invocation of legal procedures, in particular court action, seems to have declined in recent years.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر استناد به رویه‌های قانونی، به‌ویژه اقدام دادگاه کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رسیدگی به رویه های قانونی، در اقدام دادگاه ویژه، در سال های اخیر کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the function invocation, the order of parameters passed in corresponds to the the order of xsl:params in the function definition.
[ترجمه گوگل]در فراخوانی تابع، ترتیب پارامترهای ارسال شده مطابق با ترتیب xsl:params در تعریف تابع است
[ترجمه ترگمان]در نیایش تابع، ترتیب پارامترهای مربوط به ترتیب of: params در تعریف تابع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Modify the stored procedure invocation in the session bean to your particular database schema before you deploy the application.
[ترجمه گوگل]پیش از استقرار برنامه، فراخوان رویه ذخیره شده در Session Bean را به طرح پایگاه داده خاص خود تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]قبل از استقرار برنامه، روال ذخیره شده در طول نشست را به شمای database خاص خود تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Could not resolve the invocation to the correct constructor.
[ترجمه گوگل]فراخوانی به سازنده صحیح حل نشد
[ترجمه ترگمان]نمی توان فراخوانی سازنده را حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of particular interest is that the suggested invocation found in the file header builds versions for every supported platform, not just the host platform.
[ترجمه گوگل]نکته جالب توجه این است که فراخوان پیشنهادی موجود در هدر فایل، نسخه هایی را برای هر پلتفرم پشتیبانی شده، نه فقط برای پلتفرم میزبان، می سازد
[ترجمه ترگمان]توجه خاص این است که فراخوانی پیشنهادی در سرصفحه پرونده، نسخه برای هر پلت فرم پشتیبانی شده را می سازد، نه فقط سکوی میزبان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The actual invocation in the shell prompt during the build process looks like this: ccache distcc –o placer o –c placer cxx, and so on.
[ترجمه گوگل]فراخوانی واقعی در اعلان پوسته در طول فرآیند ساخت به این صورت است: ccache distcc –o placer o –c placer cxx و غیره
[ترجمه ترگمان]تمایل واقعی در پوسته به سرعت در طول فرآیند ساخت به نظر می رسد: حد پلاسری سنگان - حد پلاسری سنگان و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Glue to an invocation to add a data flow to a diagram.
[ترجمه گوگل]برای افزودن جریان داده به نمودار، به فراخوانی چسب بزنید
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن جریان داده ها به یک نمودار، چسب را چسب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Every question I ask an invocation of power.
[ترجمه گوگل]هر سوالی که می پرسم به قدرت استناد می کنم
[ترجمه ترگمان] هر سوالی که از یه مشت قدرت می پرسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A method invocation is represented by a message sent from a caller to a callee.
[ترجمه گوگل]فراخوانی روش با پیامی که از تماس گیرنده به تماس گیرنده ارسال می شود نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]یک روش یک روش با پیغامی که از یک تماس گیرنده به a ارسال می شود نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore Web service invocation costs more in terms of response time than some other kinds of remote procedure invocation.
[ترجمه گوگل]بنابراین فراخوانی سرویس وب از نظر زمان پاسخ بیشتر از سایر انواع فراخوانی روش از راه دور هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، درخواست خدمات وب از نظر زمان واکنش نسبت به دیگر انواع روش های کنترل از راه دور بیشتر هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیایش (اسم)
praise, adoration, veneration, invocation, benediction, orison

دعاء (اسم)
invocation

انگلیسی به انگلیسی

• cry, supplication, request for help or protection (made to a deity); prayer; request, earnest appeal, entreaty; summoning of a spirit; incantation
an invocation is a spoken request to a god for help or forgiveness.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A call or prayer for assistance or blessing 🙏
🔍 مترادف: Prayer
✅ مثال: The ceremony began with an invocation for peace and unity
۱. طلب یاری. استمداد. استدعا ۲. استغاثه. دعا ۳. توسل ۴. وِرد ۵. احضار. فراخوانی
مثال:
only to Him belongs the true invocation.
دعا و استغاثه واقعی تنها از آن اوست.
نیایش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : invoke
✅️ اسم ( noun ) : invocation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
توسل به
احراز، استناد

فراخوانی

بپرس