[ترجمه گوگل] یک پیشنهاد دعوت کننده [ترجمه ترگمان] پیشنهاد دعوت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. an inviting climate
آب و هوای دلپذیر
2. her inviting look
نگاه وسوسه آمیز او
3. mahnoosh shot an inviting smile at me
مهنوش لبخند وسوسه انگیزی به من زد.
4. They are inviting talented, but unheralded film-makers to submit examples of their work.
[ترجمه گوگل]آنها از فیلمسازان با استعداد، اما بی سابقه دعوت می کنند تا نمونه هایی از آثار خود را ارائه دهند [ترجمه ترگمان]آن ها با استعداد، اما unheralded را دعوت می کنند تا نمونه هایی از کار خود را ارائه دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Christ is inviting sinners to repentance.
[ترجمه گوگل]مسیح گناهکاران را به توبه دعوت می کند [ترجمه ترگمان]مسیح گناهکاران را به توبه دعوت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The February air was soft, cool, and inviting.
[ترجمه گوگل]هوای فوریه نرم، خنک و دلنشین بود [ترجمه ترگمان]هوای ماه فوریه لطیف، خنک و دعوت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The house, with its boarded-up windows, was hardly inviting.
[ترجمه فاطمه عزيزى] خانه با پنجره هاى آن بسیار جذاب شد
|
[ترجمه گوگل]خانه، با پنجره های تخته شده اش، به سختی دعوت کننده بود [ترجمه ترگمان]خانه، با پنجره های تخته کوب شده، به زحمت دعوت می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Thanks so much for inviting us today.
[ترجمه گوگل]خیلی ممنون که امروز ما را دعوت کردید [ترجمه ترگمان] خیلی ممنون که امروز مارو دعوت کردین [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He had been nervous about inviting us.
[ترجمه گوگل]او از دعوت ما عصبی بود [ترجمه ترگمان]او از اینکه ما را دعوت کرده بود عصبی شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She was insistent about inviting him.
[ترجمه گوگل]اصرار داشت که او را دعوت کند [ترجمه ترگمان]او اصرار داشت که او را دعوت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. My wife is always inviting various waifs and strays from work to our house. She seems to attract them.
[ترجمه گوگل]همسرم همیشه از وایف ها و افراد سرگردان مختلف به خانه ما دعوت می کند به نظر می رسد او آنها را جذب می کند [ترجمه ترگمان]همسرم همیشه مهمان های مختلف را دعوت می کند و از کار به خانه ما می آید به نظر می رسد که او آن ها را جذب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I began to suspect his motives in inviting me.
[ترجمه گوگل]به انگیزه های او در دعوت من مشکوک شدم [ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که او مرا به دعوت دعوت کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. His intention in inviting us to dinner was to persuade us to back his project.
[ترجمه گوگل]قصد او از دعوت ما به شام این بود که ما را متقاعد کند که از پروژه خود حمایت کنیم [ترجمه ترگمان]قصدش این بود که ما را به شام دعوت کند، این بود که ما را به صرف شام دعوت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He tried to alleviate their disappointment by inviting them in for tea and sympathy.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با دعوت از آنها برای صرف چای و همدردی از ناامیدی آنها بکاهد [ترجمه ترگمان]سعی کرد سرخوردگی خود را با دعوت از آن ها برای صرف چای و همدردی برطرف کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Leaving your car unlocked is just inviting trouble!
[ترجمه گوگل]باز گذاشتن قفل ماشین فقط باعث ایجاد دردسر می شود! [ترجمه ترگمان]ترک کردن ماشینت فقط به دردسر افتادن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• summoning; attractive, tempting if you say that something is inviting, you mean it is attractive and desirable.