invisible

/ˌɪnˈvɪzəbl̩//ɪnˈvɪzəbl̩/

معنی: غایب، مخفی، نا معلوم، غیر محسوس، غیر قابل مشاهده، نامریی، غیر قابل تشخیص، ناپدید
معانی دیگر: نامرئی، نادیدنی، ناآشکار، ناپیدا، ناهویدا، ناچیز، کوچک، نامشخص، تشخیص ناپذیر، نهان، پنهان، محرمانه، افشا نشده، ارائه نشده، هر چیز ناپیدا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not capable of being seen; not visible.
مترادف: imperceptible, unseen
متضاد: visible
مشابه: indiscernible, intangible

(2) تعریف: not in sight; hidden from view.
مترادف: concealed, covert, hidden, unseen
مشابه: blind, cloaked, obscure, shrouded, undisclosed, veiled

(3) تعریف: not readily perceived; hardly noticeable; inconspicuous.
مترادف: inconspicuous, unapparent, unnoticeable, unobtrusive
متضاد: visible
مشابه: indiscernible, obscure, unseen

- He's been invisible for weeks.
[ترجمه Reza] او چند هفته است که ناپدید شده است
|
[ترجمه گوگل] او هفته ها نامرئی است
[ترجمه ترگمان] چند هفته است که نامریی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: not recorded or published, esp. in financial statements.
مترادف: unreported, unrevealed
مشابه: confidential, hush-hush, secret

- invisible profits
[ترجمه گوگل] سودهای نامرئی
[ترجمه ترگمان] سود نامرئی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: invisibly (adv.), invisibility (n.), invisibleness (n.)
• : تعریف: someone or something that is invisible.

جمله های نمونه

1. invisible exports such as tourism and banking
صادرات ناآشکار مانند جهانگردی و بانکداری

2. an invisible man
مرد نامرئی

3. the company's invisible assets
دارایی های اعلام نشده ی شرکت

4. small and almost invisible dots
نقطه های ریز و تقریبا غیرقابل تشخیص

5. the house is invisible from the road, being surrounded by trees
چون اطراف خانه درخت قرار دارد از جاده قابل رویت نیست.

6. a net with almost invisible meshes
یک تور که نخ های آن تقریبا غیرقابل رویت هستند

7. he claimed that his contraption will make humans invisible
او مدعی بود که دستگاه سرهم بندی شده اش انسان را نامرئی می کند.

8. the sea is endless (and) its shore is invisible
دریا بی انتهاست،ساحلش ناپیداست

9. He wished that he could make himself invisible.
[ترجمه گوگل]او آرزو داشت که بتواند خود را نامرئی کند
[ترجمه ترگمان]آرزو می کرد که ای کاش می توانست خود را نامریی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most spiders weave webs that are almost invisible.
[ترجمه گوگل]بیشتر عنکبوت ها تارهایی می بافند که تقریباً نامرئی هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر عنکبوت های تار عنکبوتی که تقریبا نامریی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The air is full of millions of invisible germs.
[ترجمه m] هوا پر از میلیون ها میکروب نامرئی است.
|
[ترجمه گوگل]هوا مملو از میلیون ها میکروب نامرئی است
[ترجمه ترگمان]هوا پر از میلیون ها میکروب نامرئی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The aircraft is designed to be invisible to radar.
[ترجمه گوگل]این هواپیما طوری طراحی شده است که برای رادار نامرئی باشد
[ترجمه ترگمان]این هواپیما برای نامریی شدن طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bacteria is something invisible to the eye.
[ترجمه گوگل]باکتری چیزی است که با چشم قابل مشاهده نیست
[ترجمه ترگمان]باکتری ها چیزی نامریی در چشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bacteria are invisible to the naked eye.
[ترجمه omidd] باکتری ها با چشم غیر مسطح قابل دیدن نیستند.
|
[ترجمه گوگل]باکتری ها با چشم غیر مسلح قابل مشاهده نیستند
[ترجمه ترگمان]باکتری ها به چشم لخت نامرئی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Using a telescope, Galileo discovered stars that were invisible to the naked eye .
[ترجمه گوگل]گالیله با استفاده از تلسکوپ ستاره هایی را کشف کرد که با چشم غیرمسلح نامرئی بودند
[ترجمه ترگمان]گالیله با استفاده از تلسکوپ ستارگان را کشف کرد که برای چشم غیر مسلح نامریی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It's a secret message written in invisible ink.
[ترجمه گوگل]این یک پیام مخفی است که با جوهر نامرئی نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]این یک پیام محرمانه است که در جوهر نامرئی نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The animals can become almost invisible by blending into the long grass.
[ترجمه گوگل]حیوانات می توانند با ترکیب شدن در علف های بلند تقریباً نامرئی شوند
[ترجمه ترگمان]حیوانات می توانند با ترکیب کردن در علف های بلند تقریبا نامریی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It's interesting how women are rendered invisible in these statistics.
[ترجمه گوگل]جالب است که چگونه زنان در این آمار نامرئی می شوند
[ترجمه ترگمان]جالب است که چگونه زنان در این آمار نامریی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غایب (صفت)
absent, hidden, invisible

مخفی (صفت)
hidden, invisible, secret, undercover, closet, furtive, clandestine, hush-hush, perdu, perdue

نامعلوم (صفت)
invisible, hazy, uncertain, unlimited, strange, unclear, inconspicuous, conditional, unknown, uncharted, incalculable, indistinct, nonsignificant, indescribable

غیر محسوس (صفت)
invisible, inconspicuous, inappreciative, imperceptible, impalpable, inappreciable

غیر قابل مشاهده (صفت)
invisible, imperceptible

نامریی (صفت)
invisible, sightless, inconspicuous, inappreciable

غیر قابل تشخیص (صفت)
invisible, indiscernible, indistinguishable, indiscoverable

ناپدید (صفت)
invisible

تخصصی

[برق و الکترونیک] نامریی
[مهندسی گاز] نامرئی، ناپایدار، غیرمحسوس
[نساجی] نامرئی - غیر مرئی
[ریاضیات] نامرئی

انگلیسی به انگلیسی

• impossible to see, imperceptible; hidden, concealed
if something is invisible, you cannot see it, because it is hidden or because it is very small or faint.
invisible earnings are the money that a country makes as a result of services such as banking and tourism, rather than by producing goods.
in stories, invisible people or things cannot be seen by anyone.

پیشنهاد کاربران

پنهان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : invisibility
✅️ صفت ( adjective ) : invisible
✅️ قید ( adverb ) : invisibly
اقای نمیدونم کی روح هست ولی دیده نمیشه؟؟؟؟
روح پیشه خداس اینحا نیس کِ
هس ولی دیده نمیشه خداا
معنی لغوی اون می شه "نامرئی" ولی توی یک متن معنی و مفهوم "ساده" رو می داد
بی رنگ
معنوی - معنویات ( در مقابلِ مادی - مادیات )
نامحسوس
چیزی که ما نمی بینیم مثل خدا

نامرئی
رؤیت ناپذیر
مشاهده ناپذیر
نامشهود
نهان از نظر
نادیده گرفته شده
نا پیدا
نادیده

impossible to see , we can't see it
نا مرئی👩
نامعلوم
چیز های که نامرئی هستند و دیده نمی شوند مثل:روح، اکسیژن و. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس