investiture

/ˌɪnˈvestət͡ʃər//ɪnˈvestɪt͡ʃə/

معنی: تفویض، سرمایه گذاری، اعطای نشان
معانی دیگر: اعطای مقام (معمولا طی مراسم و با لباس رسمی)، پوشاک، جامه، دادن امتیاز، تفوی­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of endowing, as with a rank or office.

جمله های نمونه

1. The investiture of the new president will take place this evening.
[ترجمه گوگل]مراسم سرمایه گذاری رئیس جمهور جدید عصر امروز انجام می شود
[ترجمه ترگمان]مراسم انتصاب رئیس جمهور جدید امشب برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If the main business was investiture and homage, a subsidiary theme was the primacy.
[ترجمه گوگل]اگر تجارت اصلی سرمایه گذاری و ادای احترام بود، موضوع فرعی برتری بود
[ترجمه ترگمان]اگر کار اصلی انتصاب و تجلیل بود، موضوع فرعی اولویت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It said nothing about investiture or homage: these were matters for the pope.
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد سرمایه گذاری یا ادای احترام نمی گفت: اینها مسائل مربوط به پاپ بود
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز در مورد انتصاب و یا بیعت نگفت: اینها برای پاپ مهم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lay investiture was symbolically objectionable as representing the quasi-sacerdotal position which had long been claimed by kings and emperors.
[ترجمه گوگل]سرمایه‌گذاری غیر روحانی به‌عنوان نماینده‌ی موقعیت شبه مقدسی که مدت‌ها توسط پادشاهان و امپراتوران ادعا شده بود، به‌طور نمادین قابل اعتراض بود
[ترجمه ترگمان]مراسم انتصاب به طور سمبلیک به عنوان نماینده موقعیت شبه رانی که از مدت ها پیش پادشاهان و امپراطوران را بر عهده گرفته بود، به طور سمبلیک قابل ایراد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was accompanied to the investiture by his pop star wife Victoria and his grandparents.
[ترجمه گوگل]همسر ستاره پاپش ویکتوریا و پدربزرگ و مادربزرگش او را برای سرمایه گذاری همراهی کردند
[ترجمه ترگمان]او با مراسم انتصاب همسر ستاره پاپ ویکتوریا و پدر بزرگ و مادر بزرگش همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. During the ceremony of investiture he shocked his relatives by accepting a meal cooked by his nurse, a sudra woman.
[ترجمه گوگل]در طول مراسم سرمایه گذاری، او با پذیرفتن غذای پخته شده توسط پرستارش، زنی سودرا، بستگان خود را شوکه کرد
[ترجمه ترگمان]در طی مراسم انتصاب، او با قبول یک وعده غذای پخته توسط پرستار، یک زن sudra، خانواده اش را شوکه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The investiture of Charles as Prince of Wales took place in the castle here.
[ترجمه گوگل]حضور چارلز به عنوان شاهزاده ولز در این قلعه انجام شد
[ترجمه ترگمان]مراسم انتصاب چارلز به عنوان شاهزاده ولز در این قلعه برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The first Investiture of the Queen's reign took place at Buckingham Palace on 27 th February 195
[ترجمه گوگل]اولین سرمایه گذاری سلطنت ملکه در 27 فوریه 195 در کاخ باکینگهام انجام شد
[ترجمه ترگمان]اولین دوره سلطنت ملکه در روز ۲۷ فوریه در کاخ باکینگهام اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This investiture of the grotesqueimpossible with reality, he looked upon as a trick - a trick at best.
[ترجمه گوگل]او به این تطبیق چیزهای غیرممکن با واقعیت به عنوان یک ترفند نگاه کرد - در بهترین حالت یک ترفند
[ترجمه ترگمان]این investiture با واقعیت، او به عنوان یک حقه، کلک را به بهترین نحو انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Investiture is distinct from homage.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری از ادای احترام متمایز است
[ترجمه ترگمان]investiture از بیعت متمایز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But my greatest thrill of all came in 1987 with the MBE investiture for services to broadcasting journalism.
[ترجمه گوگل]اما بزرگترین هیجان من در سال 1987 با سرمایه گذاری MBE برای خدمات به پخش روزنامه نگاری رقم خورد
[ترجمه ترگمان]اما بزرگ ترین هیجان من در سال ۱۹۸۷ با مراسم انتصاب MBE برای خدمات پخش روزنامه نگاری به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It had no fiefs to be the subject of investiture, no peasant tenure, no peasant serfs.
[ترجمه گوگل]نه فیفی داشت که موضوع سرمایه گذاری باشد، نه تصدی دهقانی، نه رعیت دهقانی
[ترجمه ترگمان]برای این کار، هیچ یک از fiefs برای این کار در کار نبود، نه مادام العمر tenure دهاتی، نه روستاییان روستایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For the Concordat, in theory at least, brought to a close the Investiture Contest of the twelfth century.
[ترجمه گوگل]برای کنکوردات، حداقل در تئوری، رقابت سرمایه گذاری در قرن دوازدهم به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]برای the، در نظریه دست کم، مسابقه پایانی قرن دوازدهم را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Had he not himself acted thus after hearing the papal decree against lay investiture and clerical homage?
[ترجمه گوگل]آیا خود او پس از شنیدن فرمان پاپ علیه سرمایه گذاری غیر روحانی و ادای احترام روحانیون چنین عمل نکرده بود؟
[ترجمه ترگمان]مگر خود او پس از شنیدن حکم پاپ علیه انتصاب مراسم انتصاب و تجلیل از روحانیان عمل نکرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تفویض (اسم)
submission, resignation, conferment, delivery, investiture

سرمایه گذاری (اسم)
finance, investiture, enterprise, investment

اعطای نشان (اسم)
investiture

انگلیسی به انگلیسی

• bestowing; authorization bestowing of authority; inauguration, bringing into office
an investiture is a ceremony in which someone is given an official title.

پیشنهاد کاربران

1 - اعطای مقام ( معمولا طی مراسم وبا لباس رسمی )
no problem
Give me
Give me license
عیبی نداره
به من بده
امتیاز رو به من بده

بپرس