invested interest

احساس تعلق یا اهمیت دادن به چیزی، چون روی آن وقت، انرژی، یا احساس سرمایه گذاری کرده ای
مثال:
She has an invested interest in the success of the project—she’s worked on it for months.
به موفقیت پروژه واقعاً علاقه منده—ماه ها روش کار کرده.
2. ** ( روان شناختی – درگیری شخصی ) :**
وقتی فردی به دلیل مشارکت، تلاش، یا هزینه ی شخصی، به نتیجه ی چیزی حساس می شود
مثال:
Parents often have an invested interest in their children’s education.
والدین معمولاً به تحصیل بچه هاشون دلبستگی واقعی دارن.
3. ** ( اشتباه رایج – به جای *vested interest* ) :**
گاهی *invested interest* به اشتباه به جای *vested interest* استفاده می شود، در حالی که دومی بار حقوقی و سیاسی دارد ( یعنی منافع تثبیت شده یا سود شخصی در یک وضعیت خاص )
مثال مقایسه ای:
- ✅ *She has an invested interest in art education. * → علاقه ی واقعی و درگیرانه
- ⚠️ *He has an invested interest in keeping taxes low. * → اینجا باید باشه: *vested interest*
________________________________________
🔸 مترادف ها:
personal stake – emotional investment – deep concern – attachment – commitment