invertible


برگرداندنی، وارونه شدنی، قابل قلب، معکوس شدنی

جمله های نمونه

1. Moreover, the resolving scheme of the invertible matrix problem involving the time domain iteration is presented.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، طرح حل مسئله ماتریس معکوس که شامل تکرار حوزه زمان است ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، طرح حل مساله ماتریس معکوس پذیر شامل تکرار دامنه زمانی ارایه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Or, if a matrix is not invertible, then you have infinitely many solutions.
[ترجمه گوگل]یا اگر یک ماتریس معکوس نباشد، شما بی نهایت راه حل دارید
[ترجمه ترگمان]یا، اگر یک ماتریس معکوس نباشد، شما راه حل های بسیار زیادی دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In this paper, we prove that invertible dynamic feedback linearizability is equivalent to linearizability by adding integrators for up to 4 dimensional affine nonlinear systems.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ما ثابت می‌کنیم که خطی‌سازی بازخورد دینامیکی معکوس معادل خطی‌پذیری با افزودن انتگرال‌ها برای سیستم‌های غیرخطی آفین چهار بعدی است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ما ثابت می کنیم که بازخورد بازخورد پویا معکوس معادل با اضافه کردن integrators به سیستم های غیرخطی ۴ بعدی نسبت به linearizability است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A method of an accompany matrix and invertible matrix is indicated polynomial using Hamilton-Cay lay theorem is introduced. A method of calculating the smallest polynomial is given.
[ترجمه گوگل]روشی از ماتریس همراه و ماتریس معکوس چند جمله ای نشان داده شده با استفاده از قضیه همیلتون کی معرفی شده است روشی برای محاسبه کوچکترین چند جمله ای ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]روشی برای یک ماتریس همراه و ماتریس معکوس پذیر با استفاده از قضیه همیلتون - موشا مشخص شده است روشی برای محاسبه کوچک ترین چندجمله ای بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Firstly, the motion invertible time filtering done by lift style was implemented along the time direction.
[ترجمه گوگل]در مرحله اول، فیلتر زمان معکوس حرکتی انجام شده توسط سبک لیفت در امتداد جهت زمانی اجرا شد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، فرآیند فیلتر کردن زمان معکوس با سبک بالابر در امتداد جهت زمانی اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Due to derivation is invertible, in this sense, one have already completed the derivation for all 8 important water drive curves.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه اشتقاق معکوس است، از این نظر، در حال حاضر اشتقاق برای هر 8 منحنی مهم محرک آب تکمیل شده است
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، مشتق از قبل، مشتق همه ۸ منحنی رانندگی مهم را کامل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Utilizing the stretch and fold mechanism, an invertible map set based image encryption algorithm is proposed.
[ترجمه گوگل]با استفاده از مکانیزم کشش و تا کردن، یک الگوریتم رمزگذاری تصویر مبتنی بر مجموعه نقشه معکوس پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از مکانیسم کشش و چین خوردگی، یک الگوریتم معکوس اجتناب ناپذیر که مبتنی بر الگوریتم رمزنگاری تصویر است پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the previous section, almost all transformations are invertible .
[ترجمه گوگل]در بخش قبل، تقریباً همه تبدیل‌ها معکوس هستند
[ترجمه ترگمان]در بخش قبل تقریبا تمامی تحولات اجتناب ناپذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some results related to invertible matrices over bounded distributive lattice are generalized to matrices over incline.
[ترجمه گوگل]برخی از نتایج مربوط به ماتریس های معکوس بر روی شبکه توزیعی محدود به ماتریس های روی شیب تعمیم داده می شوند
[ترجمه ترگمان]برخی نتایج مربوط به ماتریس های معکوس پذیر بر روی شبکه توزیعی محدود به ماتریس های بالای سراشیبی تعمیم داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So when 2 is invertible, this can be used as the definition of a quadratic form.
[ترجمه گوگل]بنابراین وقتی 2 معکوس باشد، می توان از آن به عنوان تعریف یک فرم درجه دوم استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین وقتی ۲ اجتناب ناپذیر است، این می تواند به عنوان تعریفی از فرم درجه دوم استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then T is an invertible linear operator preserving rank - partial ordering on Sn(F) if and only if there exists an invertible matrix (F) such that where .
[ترجمه گوگل]سپس T یک عملگر خطی معکوس است که رتبه - مرتب سازی جزئی را در Sn(F) حفظ می کند اگر و فقط اگر یک ماتریس معکوس (F) وجود داشته باشد به طوری که در آن
[ترجمه ترگمان]سپس T یک عملگر خطی معکوس است که نظم درجه - جزیی را در Sn O (F)حفظ می کند اگر و تنها در صورتی که یک ماتریس معکوس پذیر (F)وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An orthogonal matrix is an invertible matrix for which the inverse is equal to the transpose.
[ترجمه گوگل]ماتریس متعامد یک ماتریس معکوس است که معکوس آن برابر با جابجایی است
[ترجمه ترگمان]یک ماتریس متعامد، یک ماتریس معکوس اجتناب ناپذیر است که در آن معکوس برابر با صدق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For systems with input saturation constraint and invertible static input nonlinearity, a two step generalized predictive control (TSGPC) strategy is adopted.
[ترجمه گوگل]برای سیستم‌هایی با محدودیت اشباع ورودی و غیرخطی بودن ورودی استاتیکی معکوس، یک استراتژی کنترل پیش‌بینی تعمیم‌یافته دو مرحله‌ای (TSGPC) اتخاذ شده است
[ترجمه ترگمان]برای سیستم هایی با محدودیت اشباع ورودی و غیر خطی بودن ورودی ایستا، یک استراتژی کنترل پیش بین تعمیم یافته (TSGPC)اتخاذ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Either the matrix is invertible.
[ترجمه گوگل]یا ماتریس معکوس است
[ترجمه ترگمان] یا ماتریکس \"invertible\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] معکوس پذیر
[آب و خاک] برگشت پذیر، معکوس پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• may be reversed, may be inverted

پیشنهاد کاربران

بپرس