معنی: انحراف، برگشتگی، برگردانی، سوء تعبیر، قلب عبارت، معکوس کردن، بالعکس کردنمعانی دیگر: وارون کردن، وارونه کردن، قلب کردن، پس و پیش کردن، واژگون کردن، نگون کردن، نگونسار کردن، برگرداندن، دمرو کردن، پشت و رو کردن، (ریاضی) عکس کردن، (شیمی) دگرگون شده، وارون شده، هر چیز یا شخص وارون شده، سخن واژگون، معکوس کردن نسبت
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: inverts, inverting, inverted
• (1)تعریف: to reverse or set opposite in order, position, direction, effect, or the like. • مشابه: reverse
• (2)تعریف: to turn upside down, inside out, or back upon itself. • مشابه: reverse
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be reversed; become inverted. • مشابه: reverse
اسم ( noun )مشتقات: invertible (adj.)
• : تعریف: someone or something that is inverted.
جمله های نمونه
1. invert sugar
شکر وارون شده
2. if we invert abc we will have cba
اگر ترتیب c b a را معکوس کنیم می شود a b c.
3. Invert the cake onto a cooling rack.
[ترجمه علیرضا] کیک را روی یک قفسه خنک کننده برگردوند
|
[ترجمه گوگل]کیک را روی یک توری خنک کننده برگردانید [ترجمه ترگمان]کیک را روی قفسه خنک سازی گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. If you invert " I can ", you have " can I ".
[ترجمه M.A] اگر شما ( من می توانم ) را برعکس کنید ( می توانم من ) را خواهید داشت.
|
[ترجمه گوگل]اگر «من میتوانم» را برعکس کنید، «میتوانم» دارید [ترجمه ترگمان]اگر شما \"من\" را برعکس کنید، \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Place a plate over the cake tin and invert it.
[ترجمه گوگل]یک بشقاب روی قالب کیک قرار دهید و آن را برعکس کنید [ترجمه ترگمان]یک بشقاب روی قوطی کیک قرار دهید و آن را برعکس کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They may be hoping to invert the presumption that a defendant is innocent until proved guilty.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است امیدوار باشند که این فرض را که یک متهم تا زمانی که گناهش ثابت نشود بی گناه است، برعکس کنند [ترجمه ترگمان]ممکن است آن ها امیدوارند که این فرض که یک متهم بی گناه است را معکوس کنند تا زمانی که ثابت شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Spread top of smaller cake with jam, invert on to larger cake and press down firmly.
[ترجمه گوگل]روی کیک کوچکتر را با مربا بمالید، روی کیک بزرگتر برگردانید و محکم فشار دهید [ترجمه ترگمان]در بالای کیک کوچک تر با مربا بریزید، به کیک بزرگ تر برعکس کنید و محکم فشار دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. For example, the following code sequence would invert the first 20 characters on line 0 starting a column 0.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، دنباله کد زیر 20 کاراکتر اول را در خط 0 معکوس می کند و ستون 0 را شروع می کند [ترجمه ترگمان]برای مثال، توالی کد زیر ۲۰ کاراکتر اول را بر روی خط ۰ شروع می کند که ستون ۰ را شروع می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Invert the cake and pan on a wire rack and remove the pan.
[ترجمه گوگل]کیک و قالب را روی توری سیمی برگردانید و قالب را بردارید [ترجمه ترگمان]معکوس کردن کیک و ماهی تابه بر روی یک قفسه سیمی و برداشتن ماهی تابه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Alternatively, we may invert the file.
[ترجمه گوگل]یا ممکن است فایل را معکوس کنیم [ترجمه ترگمان]متناوبا، ما ممکن است فایل را برعکس کرده باشیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. v -- Invert the sense of matching -- that is, select lines that don't match the search criteria.
[ترجمه گوگل]v -- حس تطابق را معکوس کنید -- یعنی خطوطی را انتخاب کنید که با معیارهای جستجو مطابقت ندارند [ترجمه ترگمان]v - - معکوس کردن حس تطابق - یعنی خطوطی انتخاب کنید که با معیارهای جستجو همخوانی ندارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Invert cooled cake onto serving plate.
[ترجمه گوگل]کیک خنک شده را روی بشقاب سرو برگردانید [ترجمه ترگمان]Invert کیک cooled را روی بشقاب می گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Invert Your Mind ? Blog Archive ? Do we really need code reloading?
[ترجمه گوگل]ذهن خود را معکوس کنید؟ بایگانی وبلاگ ؟ آیا واقعاً به بارگذاری مجدد کد نیاز داریم؟ [ترجمه ترگمان]ذهن تو چه طور است؟ Blog archive \"؟\" واقعا ما باید کد رمزی رو دوباره پر کنیم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Invert molds on plates. Let sit seconds.
[ترجمه گوگل]قالب ها را روی صفحات برعکس کنید بگذارید چند ثانیه بنشیند [ترجمه ترگمان]قالب Invert روی بشقاب ها چند ثانیه بشین [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] کفبند - معکوس - کفبندی - آبگذر - کف کانال [کامپیوتر] وارون کردن . - تبدیل کردن، وارونه کردن - 1 تبدیل یک تصویر به عکس نگاتیو ( منفی) خودش. این کار با جایگزینی سیاه با سفید و سفید با سیاه، و تغییر رنگها و مکمل آنها انجام می شود. 2- ایجاد وارونه ی یک تصویر ( که کمتر به کار می رود) . برای شناخت مفاهیم دیگر، نگاه کنید به inverter . [برق و الکترونیک] وارون ساختن تغییر دادن به حالت مخالف . - معکوس کردن [مهندسی گاز] برگرداندن، وارونه کردن، معکوس کردن [ریاضیات] معکوس کردن، عکس کردن معکوس، وارون کردن [آب و خاک] کف، تراز کف
انگلیسی به انگلیسی
• turning over; homosexual; reversal, reversed colors on a screen (computers) reverse; reverse order; turn upside down; turn inside out reverse, turned around, turned upside down if you invert something, you turn it upside down; a formal word.
پیشنهاد کاربران
۱. وارونه کردن. برگرداندن ۲. پشت و رو کردن ۳. معکوس کردن. برعکس کردن مثال: She caught the insect by inverting her cup on it. او حشره را با وارونه کردن فنجان روی آن گرفت.