inventory level

جمله های نمونه

1. Control inventory level and make regular stock analysis. And ensure the materials supply for production.
[ترجمه گوگل]سطح موجودی را کنترل کنید و تجزیه و تحلیل سهام را به طور منظم انجام دهید و از تامین مواد برای تولید اطمینان حاصل کنید
[ترجمه ترگمان]سطح موجودی را کنترل کرده و تحلیل منظم سهام انجام دهید و از تامین مواد برای تولید اطمینان حاصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Therefore, how to efficiently control the inventory level becomes a very important issue.
[ترجمه گوگل]بنابراین، چگونگی کنترل کارآمد سطح موجودی به یک موضوع بسیار مهم تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، چگونگی کنترل موثر سطح موجودی یک مساله بسیار مهم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Comprehend the inventory level and avoid to over order material.
[ترجمه گوگل]سطح موجودی را درک کنید و از سفارش بیش از حد مواد خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]سطح موجودی را مشخص کنید و از تحویل مواد سفارش اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Optimizing SAP master data to achieve an optimal inventory level.
[ترجمه گوگل]بهینه سازی داده های اصلی SAP برای دستیابی به سطح موجودی بهینه
[ترجمه ترگمان]Optimizing داده های اصلی SAP را برای رسیدن به یک سطح موجودی بهینه انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Control raw materials, WIP and FG inventory level.
[ترجمه گوگل]کنترل مواد خام، سطح موجودی WIP و FG
[ترجمه ترگمان]کنترل مواد خام، WIP و میزان موجودی انبار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Inventory level to be in reasonable level to meet manufacturing requirements. Without dead storage.
[ترجمه گوگل]سطح موجودی در سطح معقولی باشد تا نیازهای تولید را برآورده کند بدون ذخیره سازی مرده
[ترجمه ترگمان]سطح فهرست باید در سطح معقولی برای برآورده کردن الزامات تولید باشد بدون ذخیره سازی مرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Companies focus on reducing inventory level and accelerating turnover.
[ترجمه گوگل]تمرکز شرکت ها بر کاهش سطح موجودی و تسریع گردش مالی است
[ترجمه ترگمان]شرکت ها بر کاهش سطح موجودی و شتاب بخشیدن به جابجایی تمرکز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Keep proper material inventory level to enable high production equipment utilization.
[ترجمه گوگل]سطح موجودی مواد را مناسب نگه دارید تا امکان استفاده از تجهیزات تولید بالا فراهم شود
[ترجمه ترگمان]سطح موجودی کالای مناسب را حفظ کنید تا استفاده از تجهیزات تولید بالا امکان پذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Have the ability to manage and study inventory level, safety stock, cycle time and delivery time.
[ترجمه گوگل]توانایی مدیریت و مطالعه سطح موجودی، موجودی ایمنی، زمان چرخه و زمان تحویل را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]توانایی مدیریت و مطالعه سطح موجودی، ذخیره ایمن، زمان چرخه و زمان تحویل را داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cross-over period between customers also resulted in a significant build up of inventory levels.
[ترجمه گوگل]دوره متقاطع بین مشتریان همچنین منجر به افزایش قابل توجه سطوح موجودی شد
[ترجمه ترگمان]دوره میان متقابل بین مشتریان نیز منجر به ایجاد میزان قابل توجهی از سطوح موجودی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its cost price per widget is $ and inventory carrying costs are 20 percent of average inventory level.
[ترجمه گوگل]قیمت تمام شده آن برای هر ویجت دلار است و هزینه های حمل موجودی 20 درصد میانگین سطح موجودی است
[ترجمه ترگمان]قیمت تمام شده آن به ازای هر ویجت، ۲۰ درصد از میانگین تراز موجودی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They tend to rely on a rapid turnover of stock, to keep down inventory levels.
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند برای پایین نگه داشتن سطح موجودی، بر گردش سریع سهام تکیه کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند به گردش سریع سهام تکیه کنند تا سطوح موجودی را پایین نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The best performance might relate to daily production goals, sales targets or inventory levels.
[ترجمه گوگل]بهترین عملکرد ممکن است به اهداف تولید روزانه، اهداف فروش یا سطوح موجودی مربوط باشد
[ترجمه ترگمان]بهترین عملکرد ممکن است مربوط به اهداف تولید روزانه، اهداف فروش و یا سطوح موجودی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The inventory management solution should enable the reduction of inventory levels, improve inventory turns, and eliminate out-of-stock occurrences.
[ترجمه گوگل]راه حل مدیریت موجودی باید کاهش سطح موجودی، بهبود چرخش موجودی، و حذف رخدادهای خارج از انبار را ممکن سازد
[ترجمه ترگمان]راه حل مدیریت موجودی باید کاهش سطح موجودی، بهبود رو به بهبود موجودی، و حذف رخدادهای مربوط به سهام را ممکن سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In contrast to carrying costs, ordering costs decrease with increases in average inventory level. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]برخلاف هزینه های حمل، هزینه های سفارش با افزایش میانگین سطح موجودی کاهش می یابد فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]در مقابل هزینه های حمل، مرتب سازی هزینه ها با افزایش در سطح موجودی متوسط کاهش می یابد فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• amount of stock in inventory, total reserve goods

پیشنهاد کاربران

بپرس