invective

/ˌɪnˈvektɪv//ɪnˈvektɪv/

معنی: پرخاش، طعنه، طعن، سخن حمله امیز، ناسزا گویی
معانی دیگر: هتاکی، فحش، ناسزا، دشنام، هرزه گویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: strongly abusive or denunciatory speech or language.
مترادف: abuse, contumely, obloquy, railing, vituperation
مشابه: calumny, censure, imprecation, malediction, slander

- The pastor's fiery sermons were filled with invective and dire warnings of hell.
[ترجمه گوگل] موعظه های آتشین کشیش مملو از اخطارهای کینه توزانه و وحشتناک جهنم بود
[ترجمه ترگمان] The آتشین کشیش از invective و warnings جهنم پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an instance of such speech.
مترادف: aspersion, contumely, diatribe, insult, philippic, scurrility, tirade
مشابه: curse, harangue, slur, tongue-lashing
صفت ( adjective )
مشتقات: invectively (adv.), invectiveness (n.)
• : تعریف: of or relating to invective; strongly abusive.
مترادف: abusive, damning, vituperative
مشابه: defamatory, deprecatory, derogatory, harsh, insulting, offensive, scurrilous, slanderous

جمله های نمونه

1. A woman had hurled racist invective at the family.
[ترجمه گوگل]زنی توهین نژادپرستانه به خانواده پرتاب کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک زن، فحش نژاد پرست را به طرف خانواده پرتاب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A stream of invective from some sectors of the press continues to assail the government.
[ترجمه گوگل]جریانی از دشنام از برخی بخش‌های مطبوعات همچنان به دولت حمله می‌کند
[ترجمه ترگمان]جریان of از برخی بخش های مطبوعات به حمله به دولت ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He retorted the invective on her.
[ترجمه گوگل]او به او تهمت زد
[ترجمه ترگمان]پرخاش کنان گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He let out a stream of invective.
[ترجمه گوگل]او جریانی از جنجال را بیرون داد
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر ناسزا گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was also beginning to relapse into invective and his voice was rising.
[ترجمه گوگل]او همچنین شروع به بازگشت به تهمت می کرد و صدایش بلند می شد
[ترجمه ترگمان]تازه شروع به ناسزا گفتن می کرد و صدایش در حال برخاستن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this worsening climate of inter-republican invective, the collective State Presidency met in emergency session on Oct.
[ترجمه گوگل]در این شرایط بدتر از جنجال‌های بین‌جمهوری، ریاست جمعی ایالت در یک جلسه اضطراری در اکتبر تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]در این بدتر شدن اوضاع و هوای بین جمهوری خواهان، ریاست جمهوری جمعی در جلسه اضطراری خود در ماه اکتبر برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In Green's invective there is the starveling author's jealousy of the prosperous actor.
[ترجمه گوگل]در داستان گرین حسادت نویسنده گرسنه نسبت به بازیگر مرفه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در invective گرین، حسادت نویسنده starveling به هنرپیشه ثروتمند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They are full of antagonism as well as invective rhetoric.
[ترجمه گوگل]آنها مملو از تضاد و همچنین لفاظی های کینه توزانه هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها پر از antagonism و شعارهای invective هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Crowley maintained a stream of invective and abuse against Waite.
[ترجمه گوگل]کراولی جریانی از توهین و توهین علیه ویت را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]کرولی، سیلی از دشنام و ناسزا بر علیه Waite را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A brush dripping paint; a speech that dripped invective.
[ترجمه گوگل]قلم مو قطره چکان رنگ؛ سخنانی که تهمت آمیز بود
[ترجمه ترگمان]یک قلم مو که چکه می کرد؛ یک سخنرانی که چکه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They resorted to sarcasm irony, invective and self - praise.
[ترجمه گوگل]آنها به کنایه طعنه آمیز، توهین آمیز و خودستایی متوسل شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به کنایه، طعن و self متوسل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had expected criticism but not the invective which greeted his proposal.
[ترجمه گوگل]او انتظار انتقاد داشت اما نه توهین آمیز که با پیشنهاد او موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]او مورد انتقاد قرار گرفته بود، ولی نه the که به پیشنهاد وی پاسخ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His command of irony and invective was said to be very classic and lethal.
[ترجمه گوگل]گفته می شد که فرمان طعنه آمیز و طعنه آمیز او بسیار کلاسیک و کشنده است
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که فرمان طنز و invective بسیار کلاسیک و مهلک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At such times his command of invective was said to be classic and lethal.
[ترجمه گوگل]در چنین مواقعی گفته می‌شد که فرمان او در تخطئه کلاسیک و کشنده است
[ترجمه ترگمان]در چنین مواقعی، گفته می شد که فرمان his کلاسیک و مرگبار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرخاش (اسم)
abuse, ruff, quarrel, invective

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

طعن (اسم)
invective

سخن حمله امیز (اسم)
invective

ناسزا گویی (اسم)
invective, vituperation, obloquy, revilement

انگلیسی به انگلیسی

• curse, abusive words, insult
invective is very rude and unpleasant things that people say when they are very angry or annoyed with someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Abusive or vitriolic language 😡
🔍 مترادف: Vitriol, vituperation
✅ مثال: The politician's invective during the debate shocked many viewers
ناسزا
مثال: He responded with invective when criticized.
او با ناسزا پاسخ داد زمانی که مورد انتقاد قرار گرفت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
بر خلاف تصور برخی افراد، بر اساس دیکشنری زیر این کلمه هم نقش اسم و هم نقش دستوریِ صفت را ایفا می کند:
New Oxford American Dictionary ⤵️
1. ( adj ) characterized by or using abusive language, bitter sarcasm, etc.
...
[مشاهده متن کامل]

دارای مشخصه ی زبان توهین آمیز و یا طعنه ی تلخ ؛ ناروا؛ ناصواب؛ نکوهیده؛ شنیع
Example 1: 👇
an overbearing, bullying boss who is fond of sending invective e - mails to long - suffering assistants.
رئیسِ از خود راضی و قلدر مآب، علاقه مند به فرستادن ایمیل های شنیع ( ناروا ) به دستیارانی است که برای مدتی طولانی عذاب می کشند.
2. ( n ) vehement accusation or denunciation, esp of a bitterly abusive or sarcastic kind.
اتهام و تخطئه ی شدید بخصوص از نوع طعنه آمیز یا توهین آمیزِ آن؛ بددهانی؛ دشنام؛ سب؛شتم؛ فحش؛ لعن؛ هتک حرمت
Example: 👇
A woman had hurled vicious invectives at the family.
زنِ مورد نظر، خانواده ی خود را مشمول هتاکی های ناپسندِ ( کینه توزانه ی یا خباثت آمیزِ ) خود کرد.
Example 2: 👇
You have to be tough enough not to shrink from nastiness. Invective is essential to comedy, especially when it has the right setup and the correct number of syllables in the punch line.
* The Art & Craft of Playwriting - Jeffery Hatcher
[برای نوشتن کمدی] نباید به خودتان در استفاده از زشتی و ناپاکی و بی ادبی سخت گیر باشید. زبان ناپسند و بی ادبانه برای کمدی ضروری است به ویژه زمانی که بستر مناسب از نظر آوایی و تعداد صحیح هجاها در قسمت اصلی یا اوجِ شوخی فراهم شده است.
* متن انتخابی: از کتاب هنر و مهارت نمایشنامه نویسی اثر جِفری هچر

invective
دوستان دقت کنند که این کلمه اسم است نه صفت، به معنی "ناسزا" یا " حرف توهین امیز"

بپرس