invalidate

/ˌɪnˈvæləˌdet//ɪnˈvælɪdeɪt/

معنی: باطل کردن، ناتوان کردن، علیل کردن
معانی دیگر: از ارزش قانونی انداختن، (قانونا) بی اعتبار کردن، invalid ناتوان کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: invalidates, invalidating, invalidated
مشتقات: invalidation (n.), invalidator (n.)
• : تعریف: to make invalid; deprive of force or effect.
مترادف: annul, nullify, quash, rescind, vitiate, void
متضاد: validate
مشابه: abolish, abrogate, cancel, countermand, destroy, discredit, disprove, negate, negative, remit, repeal, revoke, veto

- Unfortunately, the new evidence appears to invalidate our theory.
[ترجمه گوگل] متأسفانه، به نظر می رسد شواهد جدید نظریه ما را بی اعتبار می کند
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، به نظر می رسد که شواهد جدید، نظریه ما را باطل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Any form of physical activity will invalidate the results.
[ترجمه گوگل]هر نوع فعالیت بدنی نتایج را باطل می کند
[ترجمه ترگمان]هر شکلی از فعالیت فیزیکی نتایج را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Failure to disclose all relevant changes may invalidate your policy.
[ترجمه گوگل]عدم افشای همه تغییرات مرتبط ممکن است خط‌مشی شما را باطل کند
[ترجمه ترگمان]عدم افشای تمام تغییرات مربوطه ممکن است سیاست شما را بی اعتبار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such exceptions do not invalidate the rule.
[ترجمه گوگل]این گونه استثنائات قاعده را باطل نمی کند
[ترجمه ترگمان]این استثناها قانون را باطل نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This does not invalidate Freud's approach, but it does complicate matters more than he suggests.
[ترجمه گوگل]این رویکرد فروید را باطل نمی کند، اما بیش از آنچه که او پیشنهاد می کند، مسائل را پیچیده می کند
[ترجمه ترگمان]این باعث از بین رفتن رویکرد فروید نمی شود، اما پیچیده تر از آن چیزی است که او پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fforde acknowledges that all this appears to invalidate the central theme of his book.
[ترجمه گوگل]فورد تصدیق می کند که به نظر می رسد همه اینها موضوع اصلی کتاب او را بی اعتبار می کند
[ترجمه ترگمان]Fforde اعتراف می کند که همه اینها به نظر می رسد که موضوع اصلی کتاب او را باطل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such an extension will not invalidate the special theory but will fill it out to meet the requirements of wider applicability.
[ترجمه گوگل]چنین توسعه ای نظریه خاص را باطل نمی کند، بلکه آن را برای برآورده کردن الزامات کاربرد گسترده تر تکمیل می کند
[ترجمه ترگمان]چنین افزایشی، نظریه خاص را تایید نمی کند بلکه آن را برای برآورده کردن الزامات کاربرد وسیع تر پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A faulty signature may invalidate a cheque.
[ترجمه گوگل]امضای معیوب ممکن است چک را باطل کند
[ترجمه ترگمان]امضای غلط ممکن است یک چک را باطل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Uncertified alterations or erasures shall invalidate the certificates.
[ترجمه گوگل]تغییرات یا پاک کردن های تایید نشده گواهی ها را باطل می کند
[ترجمه ترگمان]تغییر در تغییر یا تصحیح پاسخ ها، گواهی ها را نامعتبر می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the contrary situation, they do not entirely invalidate or counterbalance the particular accidental determination.
[ترجمه گوگل]در شرایط برعکس، آنها به طور کامل تعیین تصادفی خاص را باطل یا متعادل نمی کنند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، آن ها به طور کامل ابطال یا خنثی کردن یک تصمیم تصادفی خاص را باطل نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The invalidity of one clause does not invalidate the agreement.
[ترجمه گوگل]بی اعتباری یک بند موجب بطلان توافق نمی شود
[ترجمه ترگمان]عدم اعتبار یک بند این قرارداد را تایید نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Does this invalidate the economic case for democracy?
[ترجمه گوگل]آیا این قضیه اقتصادی دموکراسی را باطل می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این وضعیت اقتصادی برای دموکراسی را تایید می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Security setting to invalidate version one signatures is set.
[ترجمه گوگل]تنظیمات امنیتی برای باطل کردن امضاهای نسخه یک تنظیم شده است
[ترجمه ترگمان]تنظیمات امنیتی برای باطل کردن نسخه یک امضا تنظیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No such Variation shall vitiate or invalidate this Contract.
[ترجمه گوگل]هیچ گونه تغییری این قرارداد را بی اعتبار یا بی اعتبار نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]چنین Variation نباید این قرارداد را تایید یا تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That does not invalidate the remaining provisions of this Deed nor affect the validity or enforceability of that provision in any other jurisdiction.
[ترجمه گوگل]این امر موجب بی اعتباری مفاد باقیمانده این سند نمی شود و بر اعتبار یا قابل اجرا بودن آن ماده در هیچ حوزه قضایی دیگری تأثیر نمی گذارد
[ترجمه ترگمان]این امر موجب تایید مفاد باقیمانده این قانون نمی شود و نه بر اعتبار و اعتبار آن ماده در هر حوزه قضایی دیگری تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These can evolve to invalidate piezoelectric devices with the constant or cyclic loads.
[ترجمه گوگل]اینها می توانند برای بی اعتبار کردن دستگاه های پیزوالکتریک با بارهای ثابت یا چرخه ای تکامل یابند
[ترجمه ترگمان]اینها می توانند برای به دست آوردن ابزارهای پیزوالکتریک با باره ای ثابت یا حلقوی استفاده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

ناتوان کردن (فعل)
invalidate, disable, debilitate, invalid, enervate, gruel

علیل کردن (فعل)
invalidate, invalid

تخصصی

[حقوق] باطل کردن، بی اعتبار کردن

انگلیسی به انگلیسی

• annul; disprove; neutralize; disqualify
if something invalidates an argument, conclusion, or result, it proves that it is wrong; a formal word.
if something invalidates an official process, contract, or document, it makes it legally unacceptable; a formal word.

پیشنهاد کاربران

از درجه اعتبار ساقط کردن
بی ارزش پنداشتن
And what about people who invalidate you? Easy - avoid them.
و در مورد افرادی که شما رو بی ارزش میپندارن چی؟؟ آسونه، ازشون دوری کنید.
بهترین واژگان معادل باطل کردن میشن : Invalidate و Abrogate
◀️ it invalidates the prayer : نماز را باطل میکند
بی اعتبار کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : invalidate
✅️ اسم ( noun ) : invalidity / invalidation
✅️ صفت ( adjective ) : invalid
✅️ قید ( adverb ) : invalidly
نامعتبر
باطل کردن
ابطال کردن
از پا دراوردن
نادیده گرفتن، انکار کردن

بپرس