intussuscept


معنی: جذب کردن، غلاف کردن، در خود گرفتن
معانی دیگر: درون نیامیدن، درون کشیدن (invaginate هم می گویند)

مترادف ها

جذب کردن (فعل)
absorb, attract, imbibe, amuse, imbrue, intussuscept, sop, sponge

غلاف کردن (فعل)
intussuscept, sheathe, scabbard, ensheathe, invaginate

در خود گرفتن (فعل)
intussuscept, incept

انگلیسی به انگلیسی

• insert into another part, take in, infold (biology)

پیشنهاد کاربران

بپرس